خواندنی

قومیت و مليت در اندیشه دولت آبادی

لیلا محمد علیپور
در ذهنیت بحران زده، تراژیک  ، مخالفت خواه و  مصیبت جوی دولت آبادی زندگی  اساسا عرصه وقوع « سوگ های ماندگار » و «حماسه های ناتمام » است . حماسه سازان او اغلب از میان معمولی ها و « پایینی » ها ظهور کرده  اند . همان مردمی که او با نمایش مصائب فردی و جمعی آنان در صدد است تا نشان دهد ما واقعا چگونه «مردمی هستیم »؟. « تنهایی » ، « طغیان » و « یاس » چرخه ای از مفاهیم مشترک درآثار داستانی خلق شده در طول سه دوره اصلی از زندگی حرفه‌ای اوست . مفاهیمی که بی شک بازتاب مستقیمی از ذهنیت و باورها و دریافت ها و برداشت های او از زندگی به حساب می آید .
ذهنیت دولت آبادی اما منشوری و چند ساحتی است؛ از این‌رو به استناد آثار ادبی موجود سویه های ذهنی او را می توان در حوزه هاي مختلف تاریخی ، سیاسی ، اجتماعی ، جنسیتی و مذهبی  شناسایی و پیگیری کرد . موضوع کمتر بررسی شده در آثار دولت آبادی نگاه خاص و ظریف او به عنصر قومیت در استحکام تاریخی جامعه ایران است . مسئله‌ای که بیش از همه در «کلیدر» و «ما نیزمردمی هستیم» منعکس شده است.
زندگی سراسر مصیبت
زندگی  محمود دولت آبادی از حیث فرآیند ایجاد و تکوین هویت ذهنی به دو مرحله اساسی قابل تقسیم است  . مرحله نخست سال‌های مابین تولد او در 1319 تا مهاجرت به تهران و انتشار نخستین داستان و آغاز زندگی تا اوایل دهه 1340 را شامل می شود که دست کم از منظر روانشناسی و جامعه پذیری مهم‌ترین برهه موثر بر ساخت شخصیت و ذهنیت او به حساب می آید  . زندگی فقیرانه  ، روستایی وتوأم با مصائب معیشتی ، همنشینی با برادران ناتنی ، تحصیل و ترک تحصیل ، آشنایی با نمایش های مذهبی و سنتی ، خواندن متون حماسی ، مشاهده منازعات محلی و عشیره ای و نهایتا  اجبار به مهاجرت از حوادث مهم این فصل از زندگی او است.  فصل دوم زندگی دولت آبادی  بعد از مهاجرت به تهران آغاز می شود. کارجویی های طاقت فرسا ، ورود به تئاتر ، آشنایی با نویسندگان مطرح خارجی و داخلی و نهایتا روی آوردن به حرفه نویسندگی در این دوره از زندگی او اتفاق می افتد. عواقب اصلاحات ارضی ، اندوه مرگ برادران جوان و دستگیری او توسط ساواک ،  مرافعات صنفی بعد آزادی از زندان و همچنین کشمکش های سیاسی آستانه انقلاب و نهایتا مصائب جنگ عراق با ایران از جمله حوادثی است که درتکمیل و تثبیت هویت ذهنی دولت آبادی نقش داشته اند . تنهایی و پریشانی دهه 40 ، مبارزه جویی و طغیان دهه 50 و یأس و سرخوردگی دهه 60 به صور مختلف در ساخت و تکامل ذهنیت او تاثیر گذاشته و به درون آثار او را یافته است .
قهرمانان و حماسه های ناتمام
منشاء اصلی رشد علاقه دولت آبادی به داستان و روایت داستانی ابتدا در اوسنه ها وقصه های شفاهی و سپس سنت رایج شاهنامه خوانی در میان مردم خراسان است . بعد از آن قصه های حسین کردشبستری و امیر حمزه صاحبقران و امیر ارسلان رومی معمول ترین متون ادبی است که او در آن سنین می توانسته در اختیار بگیرد. ازداستان مشهور دیگری که در فضای آن روز می توانست به دولت آبادی جوان منتقل شود یکی ماجرای قیام و قتل امام حسین (ع) بود که از تعزیه گردان‌ها و شمائل‌گردان ها می شنید ، دیگری حماسه سربداران خراسان که بر سلطه مغول‌ها شوریدند و سپس حماسه ناتمام گل محمد کلمیشی ، جوان کرد شورشی که به دست امنیه ها و خوانین و مزدوران محلی و سیستم ظالمانه فئودالی به قتل رسیده بود و نعش گردانی های مکرر یاغیان محلی در مقابل چشمان او چنین ذهنیتی را بازخوانی و نهادینه می کرد.
رویکرد دولت آبادی به حماسه به عنوان کسی که همیشه آرزو می کرد « اسب داشته باشم و به کوه و بیابان بزنم » از چنین ذهنیتی تغذیه می‌شود .زندگی قهرمانان داستای او اعم از قنبرعلی در «گاواره بان » و گل محمد در «کلیدر » به‌واسطه حادثه ای از مسیر طبیعی خارج شده وتراژیک و فاجعه بار می شود. هر دو علیه سیستم ظالمانه عصیانکرده و حماسه آنان با بی رحمی نظام حاکم و جامعه نا آگاه ناتمام می ماند .
جامعه شناس اصلاحات ارضی
در شکل گیری ذهنیت دولت آبادی مثل اغلب نویسندگان و روشنفکران ایرانی جدای از خصوصیات وراثتی و خانوادگی مجموعه ای از عوامل اقلیمی، تاریخی، محیطی ، سیاسی و اجتماعی دخیل است . با این تفاوت که او درمقطعی مهم از تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران ظهور کرده است . اصلاحات ارضی در دهه 40 نقطه حرکت و یا تبدیل سیستم زمینداری و شبه فئودالی ایران به سیستم بورژوازی و شهرنشینی است . بنابراین او به عنوان نویسنده و روشنفکر ایرانی خود را در بازتاب چالش ها و بحران ها و پریشانی های این مقطع از مدرنیته ایرانی صاحب وظیفه می داند . از آن گذشته او در دهه 50 حرکت جامعه به سمت انقلاب را درک کرده و کشمکش های سال‌های نخست پیروزی انقلاب و نیز صدمات ناشی از وقوع جنگ تحمیلی و  به گفته خودش«خاکستری و سفید شدن ناگهانی موهای مردم دهه 60 » را به چشم دیده و در نوشته های خود منعکس کرده است  .
نگاه به عظمت تاریخی ایرانیان
رویکرد تاریخی و پناه بردن به گذشته مولفه ذهنی و دل مشغولی اغلب روشنفکران ایرانی بوده است . به گفته گراهام فولر نوستالژی و آرزوی بازگشت به عظمت تاریخی پیشین همیشه در فرهنگ ایرانی حضور داشته است (1) . در آثار دولت‌آبادی تاریخ و جغرافیا در سطوح ملی و محلی و نیز  تفاخر به گذشته و حال آن کاملا مشهود است(2) دولت آبادی در جوانی آرزو داشته تا روزی تبدیل به نویسنده ملی ایران شود تا بتواند ارزش های ملی مردم ایران را بازسازی کند (3).  از منظر ادبی توجه به تاریخ و « داستان های تاریخی در ایران هنگامی متداول می شود که جامعه آبستن تلاطم انقلابی است » (4) . به هرحال جامعه پیرامون  او به واسطه رشد مدرنیزاسیون تغییر کرده اما نظام فرهنگی و ارزشی آن رشد راضی کننده ای نداشته است  . از اینرو ادعاهای مرتبط با قابلیت های هضم و جذب فرهنگی ایرانیان را نمی پذیرد : « چون بلافاصله این پرسش مطرح می شود که حاصل آن ادغام کردن های فاتحان کجاست ؟» (5).
دولت آبادی برای تحلیل این نارسایی همچون اغلب ایرانیان به دنبال عنصر بیگانه و انیرانی می‌گردد،  به عقیده اوحضور انگلیس ها، روس‌ها ، آلمانی ها  و آمریکایی‌ها در ایران هدفی جز تلقین عقب ماندگی و تضعیف هویت ملی و تهی کردن جامعه از خود نداشته است (6). وي برای حفظ هویت ملی دو واکنش ارائه می کند ؛ یکی حفظ زبان فارسی به عنوان زبان اول مردم ایران(7) و دیگری آسیب‌شناسی و مداوای جراحات روحی و روانی. هم چنان‌که « کلیدر » را نوعی اراده ترقی خواه و عدالت طلب برای جبران تحقیر تاریخی ملت می داند (8) . و در « روزگار سپری شده » در تلاش است تا توضیح دهد که این مردم « از کجا آمده اند ؟» . و از چه برزخ‌هایی عبور کرده اند.
اقوام ایرانی در کلیدر
جلوه دیگری از ذهنیت تاریخی دولت آبادی را می توان در علایق محلی و منطقه ای او جست‌وجو کرد . این رمان نویس خراسانی شیفته زادگاه خود یعنی خاستگاه ابوالفضل بیهقی است ، زبان فاخر تاریخ بیهقی منبعی برای بهره گیری او از اصیل ترین مفاهیم و اصطلاحات زبان فارسی است . به همان نسبت از گویش شفاهی مردم خراسان سود جسته و البته در احیاء و معرفی آن کوشیده است. مکان وقوع اغلب رویدادهای داستان ها خراسان است . زمینه های تاریخی  و ایلیاتی کلیدر و جای خالی سلوچ انعکاس مستقیمی از شیوه زندگی مردم روستاهای خراسان است. (9) او در حقیقت می‌خواهد تاریخی را در جغرافیای محدودی بیافریند و شکل مبارزه ای را رقم بزند (10). تاریخ معاصر از منظر او از شهریور 20 یعنی یک‌سال بعد از تولدش آغاز می شود .
گرفتار ی و مهاجرت مردمان سالخورده در روزگار سپری شده از هجوم سربازان متفقین شروع می شود . اصلاحات ارضی و مهاجرت و فروپاشی خانواده سلوچ نتیجه طرح و برنامه خارجی ها است و کلیدر طغیانی نهایی علیه نظم ظالمانه و استعماری و زوال کلنل  استمرار خط دیگری از همان وقایع است . دولت آبادی در کلیدر شعاع دید خوانندگان را تا سر حد یک « ایل غریب» در شمال خراسان محدود کرده تا کوره راه‌های دفاع از هویت ملی را با وضوح بیشتری نشان دهد . ایل گل محمدکلمیشی از تبار کردان میشکالی اند که به روایت فردوسی پیشینه آنان به زمان جمشید ، ضحاک و فریدون می رسد . این ایل جنگاور در عهد شاه عباس صفوی به این منطقه از خراسان کوچ داده شده اند .(11). دولت آبادی در کلیدر از زاویه نگاه قومی به دفاع از هویت ملی مبادرت کرده است .کلمیشی می گوید: « توخیال می کنی چرا ما در این جا ماندگار شده ایم . ما را جنگ با افغان ها ، ترکمن ها و تاتارها به این سرمملکت کشانده است . ما همیشه شمشیر و سپر این سرزمین بوده ایم » . (12)
منابع:
1- گراهام فولر . قبله عالم :ژئوپولتیک ایران ، ترجمه عباس مخبر (تهران :نشرمرکز ،1373) ص 21
2- دولت آبادی . قطره محال اندیش ، ص 345
3- چهلتن ، همان ،  ص ص 35و18
4- میر عابدینی ، همان ، ص 136
5- دولت آبادی . نون نوشتن ، ص  117
6- چهلتن ، همان ،  ص ص 22و25
7- همان ،ص 296
8- همان ، ص 381
9- هرمز رحیمیان . ادوار نثر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت( تهران : انتشارات سمت ، 1380)ص 250
10- علی حائری . ذهنیت و زاویه دید ( موسسه فرهنگی و هنری سیمین ،، 1369 ) ص 85
11- دست غیب ، همان ، ص215
12- محمو دولت آبادی . کلیدر ، جلد اول (تهران : نشر فرهنگ معاصر ، 1368)ص 283

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا