فید

سرنوشت تلخ دختربچه

ثانیه‌هایی بعد مادر این دخترک سراسیمه در حالی که گریه می‌کرد با اورژانس تماس گرفت و کمک خواست. تکنیسین‌های اورژانس در محل حادثه متوجه سوختگی شدید این کودک شدند و بلافاصله وی را به بیمارستان امام خمینی سقز منتقل کردند، هنگام ورود به بخش اورژانس و با معاینه ابتدایی از پذیرش و معاینه اجتناب کردند و پس از شستشوی سوختگی ها کودک را مرخص کردند. نیمه‌شب دوشنبه ۲۹ تیرماه ـ دو روز بعد از حادثه ـ با وخیم تر شدن حال ماریانا ، او را به بیمارستان تأمین اجتماعی سقز بردند و از آنجایی که رئیس بیمارستان خود در بخش اورژانس بود با دیدن وضعیت کودک و شنیدن شرح حال وی ، شروع به دعوا با خانواده او می‌کند و به آنها می‌گویدکه اگر مشکل مالی داشتید باید به این بیمارستان مراجعه می‌کردید. این پزشک بلافاصله با هزینه خود آمبولانس خصوصی گرفته و کودک را به بیمارستان سینای تبریز انتقال می دهد.
با انتقال دخترک به بیمارستان پزشکان بعد از معاینه مـــاریانا اعلام می کنند که امکان نجات کودک کم است.اما سه‌شنبه ۳۰ تیر ماه کودک را برای عمل آماده می کنند که پزشک جراح پس از معاینات اولیه نظر پزشکان دیگر را تأیید می کند و حاضربه انجام عمل نمی شود.
دخترک دو روز در این بیمارستان بستری بود تا اینکه یک روحانی که در آنجا حضور داشت هزینه های انتقال کـــــــودک به تهران را می پذیرد. با انتقال ماریانا به بیمارستان شهید مطهری تهران پزشکان بعد از معایــــنه اعلام می کنند ۲۷ درصد سوختگی دارد و امکان مرگ وجود ندارد و خرابی حال مربوط به سوختگی نیست و تشخیص پزشکان قبلی درست نبوده است، با آزمایشات اولیه اعلام کردند داخل معده ماریانا عفونت کرده است و باید به بیمارستان دیگر منتقل شود. وی با آمبولانس به بیمارستان قلهک انتقال پیدا کرد و با انجام آزمایش آندوسکوپی بلافاصله کودک جراحی شد و پس از بهبودی کامل به بیمارستان مطهری انتقال پیدا کرد. وضع جسمی این کودک بهتر شده بود اما سوختگی‌ها عفونی و درد آور بود هنگام عوض کردن پانسمان پرستارها به خاطر اینکه کودک سر و صدا نکند به او مرفین تزریق می‌کردند، این روال ادامه داشت تا اینکه برای عمل سوختگی ۳ بار تحت جراحی قرار گرفت بعد از عمل جراحی وضعیت جسمی کودک رو به تحلیل رفت تا اینکه صبح شنبه ۱۷ مرداد ماه ماریانا برای همیشه آرمید.

گریه‌های مادر دخترک
مادر داغدار گریه می‌کند و با بغض به شوک می‌گوید: ۱۴ ساله بودم که به عقد پسر عمویم درآمدم، در سن ۱۶ سالگی صاحب نخستین فرزندم شدم و در سن ۱۹ سالگی دومین بچه‌ام که ماریانا است به دنیا آمد. دختر شیطون و بازیگوشی بود روز عید فطر داشت بازی می‌کرد که پایش به شیلنگ متصل به سماور گیر کرد و با شکم به روی زمین افتاد از صدای جیغ دخترم خودم را به او رساندم و متوجه شدم با شکم روی آب جوش افتاده است، فوراً با اورژانس تماس گرفتم و تا آمدن آمبولانس خودم بچه را به داخل حمام بردم و بدنش را با آب سرد شستم. وی می‌افزاید: آن روز اصلاً باور نمی‌کردم که دخترم زنده نماند، فقرمان باعث شد تا دیرتر او را درمان کنیم، محبت رئیس بیمارستان تأمین اجتماعی و مرد روحانی به نام حاج آقا محمدزاده را هرگز فراموش نخواهم کرد. آنها انسانیت کردند.
مادر گریان می‌افزاید:پزشکی که ابتدا پذیرفت جراحی کند اما وقتی روز عمل جواب آزمایشات را دید به ما گفت ۹۰ درصد احتمال مرگ وجود دارد، وقتی گفتیم این‌جوری نگویید ما امید داریم ناگهان در حالی که اتاق را ترک می کرد، گفت من اصلاً عمل نمی‌کنم بردارید ببرید از اینجا و دو روز ماریانا در این بیمارستان بلاتکلیف ماند و این هم خاطره بدی است که هرگز فراموش نمی‌کنم. بنابر این گزارش، علت مرگ ماریانا را پزشکی قانونی سوختگی اعلام کرده است.
مرجع : ایران

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا