روحانی نوسترآداموس و پيشگوييهايش
آيدين سيارسريع
خبر اول
واقعا چرا ما اینقدر قدرنشناسیم؟ آقای رئیس جمهور! بد کاری میکنن آینده رو براتون پیش بینی میکنن؟ دولتها در همهجای دنیا این همه بودجه صرف موسسههای علمی و پژوهشی میکنن که بتونن از آینده سیاسی و اقتصادی کشورشون سردر بیارن. اونوقت اینجا 500 تومن میدیم و به جای این که خبرهای تکراری روز گذشته روبخونیم به راحتی خبرهای جدیدی از روزهای آینده رو میخونیم. اصلا یک جور سفر در زمانه. وقتی مینویسه: آیا وقت آن نرسیده است که با عوامل فلان برخورد شود؟ خودت اتوماتیک فردا رو می بینی که با عوامل فلان برخورد شده.
روایت است یک بار نوستر آداموس شخصا به تحریریه این روزنامه فخیمه رفته و بعد از خضوع و خشوع فراوان در برابر سردبیر و مدیرمسئول این جریده به فرانسوی چیزهایی گفته که ترجمهاش میشه: داداش غلامتم! به منم یاد بده. آن وقت ما باید در برابر نوابغی که چنین مورد اکرام پیشگویان معروف تاریخ قرار میگیرند اینگونه صحبت کنیم؟ حالا تا اینجا که اومدیم اجازه بدین برای عوض شدن فضا حکایت بی ربطی هم از ملانصرالدین تعریف کنم. نصرالدین مدتی بود که شغل فالگیری و غیب گویی پیشه کرده بود و در کمال تعجب برخلاف کارهای دیگری که تا آن زمان امتحان کرده بود موفق بود. هرچی میگفت درست در میاومد. به یکی میگفت فردا شغلی در فلان محل پیدا میکنی و طرف شغلی در همان جا پیدا میکرد. به یکی میگفت تا دو هفته آینده خبر خوبی بهت میرسد و واقعا خبر خوبی به طرف میرسید و امثال این پیشگوییها. یک روز مرد جوانی نزد او آمد و گفت: یا شیخ! تو دیروز به من گفتی فردا پدرت در چاه میافتد و میمیرد. چرا چنین نشد؟ ملانصرالدین گفت: چون هم من دیروز مریض احوال در گوشه خانه افتاده بودم و هم بیلم گم شده بود و هر چه میگشتم پیدایش نمیکردم. ملانصرالدین در ادامه از جوان عذرخواهی کرد و گفت: خدا را شکر امروز بهترم و اتفاقا بیلم هم پیدا شده. انشاا… فردا پدرت میمیرد.
توضیح: حکایت فوق با خبر بالا و روزنامه فوق الذکر هیچ ارتباطی نداشته و ربط آن بر خود نویسنده هم پوشیده است.
خبر دوم
بنا بر گزارشها و آماری که به تازگی اعلام شده از هر 800 نفر ایرانی یک نفر مبتلا به ایدز است. خبر ناراحت کنندهای است. همانطور که میدانید استفاده از سرنگ آلوده تنها علت شیوع ایدز در کشور ماست. حالا من هر چی به این جوانان میگویم از سرنگ آلوده استفاده نکنید گوششان بدهکار نیست. هر جا میروی میبینی یک جوان، دو جوان بعضا سه جوان دارند از سرنگهای آلوده استفاده میکنند. خب این چه کاریاست که با آیندهات میکنی جوان؟
از آن طرف نمیدانم چرا برخی زوجهای جوان از سرنگهای آلوده استفاده میکنند. واقعا عجیب است! هزار تومن نمیدهند بروند یک جایی آمپولشان را بزنند و وقتی هم که اعتراض میکنیم میگویند این یک مسئله شخصی است و حتما خودشان باید بزنند. حتی یک بار به زور خواستیم به قضیه ورود کنیم و آنها را به کلینیکی ببریم که سرنگهایش پاکیزه باشند ولی به طرز عجیبی مقاومت کردند و از اتاق بیرون نیامدند. حدس میزنم معتاد بودند و نمیخواستند
لو بروند.
مطمئنا نهادهای مسئول در قبال این مسئله بی تفاوت نخواهند بود و برنامههای آموزشی عمومی و گستردهای را برای آموزش تمیز کردن سرنگ آلوده با مواد شوینده و بهداشتی برای جوانان تدارک خواهند دید و نقشههای غرب برای این که بگویند اینها از ترس سرنگ آلوده به آموزش شیوه درست استفاده از آن نمیپردازند را خنثی خواهند کرد.
179/