همچنين طبق قانون قرار بود ظرف سه ماه آيین نامه اجرایی قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 تصويب و اجرايي شود هرچند تاكنون و با پايان فرجه زماني خبري ازآيیننامه اجرایی قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی نيست. امرا…عرب، قاضی شعبه 57 دادگاه حقوقی تهران در گفتوگو با«قانون» به بررسي ضررت تصويب اين آيين نامه در زمان مقرر پرداخته است.
امرا…عرب، قاضی محاکم حقوقی تهران در رابطه با قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي گفت: ماده 3 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 بیان می دارد:«اگراستیفای محکومٌبه از طرق مذکور در این قانون ممکن نشود محکومٌعلیه به تقاضای محکومٌله تا زمان اجرای حکم یا پذیرفتهشدن ادعای اعسار او یا جلب رضایت محکومٌله حبس میشود. چنانچه محکومٌعلیه تا سی روز پس از ابلاغ اجرايیه، ضمن ارائه صورت کلیه اموال خود، دعوای اعسار خویش را اقامه کرده باشد حبس نمیشود، مگر اینکه دعوای اعسار مسترد یا به موجب حکم قطعی رد شود».
سقفی برای مدت حبس بدهکاران معین نشده
وي با اشاره به تبصره يك اين قانون خاطر نشان كرد:آنچه بايد در تفسير اين تبصره گفت اين است كه حکایت از آن دارد که مقنن نه تنها نظر بر حبس بدهکاران ندارد بلکه با راهکارها و پیش بینیهای نشأت گرفته ازمبانی پویای فقهی که در این قانون ارائه شده قصد جلوگیری از ورود بی رویه بدهکاران به زندانها را نیز دارد. اين قاضي دادگستري در ادامه تصريح كرد: مطلب قابل توجه آنکه بدهکارانی که قبل از حاکمیت قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 محبوس بودهاند کماکان در زندانها بهسر میبرند، زیرا مقنن سقفی برای مدت حبس بدهکاران معین نكرده است و چنانچه بدهکار قادر به تادیه محکوم به یا جلب رضایت محکوم له نباشد تنها راه رهایی و خروج بدهکار از زندان تقدیم دادخواست و طرح دعوی اعسار و اثبات اعساراز پرداخت محکوم به است.
اوقات رسیدگی به دعاوی اعسار طولانی است
قاضی شعبه 57 دادگاه حقوقی تهران افزود: علیرغم آنکه ماده14 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مقرر داشته «دعوای اعسارغیرمالی است و در مرحله بدوی و تجدیدنظر خارج از نوبت رسیدگی میشود» در عمل ملاحظه می شود که به مفاد این ماده توجهی نمیشود و اوقات رسیدگی به دعاوی اعسار طولانی مدت وعادی تعیین میشود و با این پیش فرض كه محكوم عليه، متمكن و مالدار است فرض را بر ملائت محکوم علیه قرارمیدهند و دعوی اعسار را رد ميكنند.
مباني فقهي قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي
عرب با اشاره به مباني فقهي قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي گفت: مبناي عدم جواز حبس معسر كه در ماده 3 به آن تصريح شده است آيه شريفه:«فان كان ذو عسرة فنظرة الي ميسرة»است، همچنين روايات نيز بر آن دلالت دارد. از جمله روايت سكوني «عن ابي عبدا… (ع) عن ابيه عن علي (ع) : آن امراة استعدت علي زوجها انه لا ينفق عليها وكان زوجها معسرا فابي آن يحسبه وقال آن مع العسر يسرا». يعني زني عليه همسرش به دليل عدم پرداخت نفقه دادخواهي كرد ولي چون معسر بود امام از حبسش امتناع كرد و فرمود «ان مع العسر يسرا». وي در ادامه خاطر نشان كرد: در متون فقهي نيز تصريح شده است: «جايز نيست براي كسي كه ميداند بدهكار او بيچيز است او را حبس كند.» مبناي حبس مديوني كه از پرداخت دين طفره ميرود از جمله حديث نبوي شريف «لي الواجد يحل عقوبته» است يعني كسي كه توان پرداخت دارد و نميپردازد عقوبتش جايز است، اين حديث در منابع اهل سنت و شيعه ذكرشده است.
حديث ديگري از امام صادق (ع) كه فرمود: امام علي (ع) فردي را كه از اداي دين سرپيچي و امتناع ميكرد حبس ميكرد و سپس دستور ميداد كه مال خود را به طلبكاران به نسبت تقسيم كند و اگر خودداري ميكرد آن را ميفروخت و بين آنها تقسيم ميكرد. مقصود از حبس چيست ؟ علاوه بر معناي بازداشت، برخي از جمله صاحب جواهر (ره) و مجلسي اول (ره) احتمال دادهاند كه مقصود از حبس منع از تصرف باشد. برخي نيز احتمال دادهاند بتوان حبس را بر مراقبت حمل كرد. بنابراين ممكن است بتوان ازحديث نبوي شريف «لي المماطل يحل عقوبته» نتيجه گرفت حاكم ميتواند ممتنع ازاداي حق را مجازات كند و حبس خصوصيتي نخواهد داشت و ميتوان اقامت اجباري، جزاي نقدي و ساير تعزيرات را نيزاجرا كرد.
اين قاضي دادگستري ادامه داد: از كلمات فقها چنين بر ميآيد كه حبس و در واقع توقيف احتياطي مديون در صورتي است كه مديون نتواند شهود به دادگاه ارائه دهد و حاكم ناچار تا احراز موضوع براي تحقيق و بررسي ملائت يا اعسار وي جهت جلوگيري از حيف و ميل اموال با اقدام مراقبتي وي را توقيف ميكند ولي در صورتي كه مديون فورا بر اعسارش شهود مطلع و موثق ارائه دهد حبس مديون بيمورد و بلادليل خواهد بود.
اگرمديون قبلا معسر بوده است
وي در رابطه با شيوه رسيدگي به اعسار در بيان فقها در متون فقهي براي مديوني كه مدعي اعسار است و ادعاي او ثابت نشده است گفت: در اين موارد چند صورت فرض شده است: صورت اول: براي دادگاه محرز باشد كه مديون قبلا معسر بوده است و شك در اين باشد كه اكنون از حالت اعسار خارج شده است يا خير ؟ در اين حالت بنا به نظر قريب به اتفاق فقها قول مدعي اعسار پذيرفته ميشود. امام خميني(ره) در تحريرالوسيله فرمودند: «اگر مدعي اعسار شود و طلبكار انكار كند، اگر سابقه تمكن داشت و ادعاي عروض اعسار كرد قول منكر اعسار مقدم است و اگر سابقه اعسار داشت قول مدعي اعسار(بدهكار) مقدم است و اگر سابقه قبلي مجهول است در اين كه از قبيل تداعي است يا قول مدعي اعسار مقدم ميباشد، ترديد است اگرچه تقديم قول مدعي اعسار بعيد نيست.» يكي از فقها در تشريح نظر امام خميني (ره) مينويسد:«اعسار در حقيقت به امر عدمي برميگردد و آن عدم تمكن داشتن است و در دوران امر بين وجودي حادث و عدمي، قول مدعي اعسار مقدم است زيرا مدعي اعسار منكر است».
قاضي محاكم حقوقي خاطر نشان كرد: يكي ديگر از فقها در تبيين نظر امام (ره) و تاكيد بر آن نوشته است: «شايد وجه تقدم قول مدعي اعسار آن است كه طبع عرفي امر در هر فرد آن است كه بيچيز باشد و اعسار حالتي است كه مطابق طبع اوليه است بر خلاف يسر كه با تلاش و تعب حاصل ميشود لذا مدعي يسر مدعي امر حادث و مخالف طبع اوليه است بنابراين مدعي است و فرد مقابلش منكر». ابن حمزه (ره) نيز تصريح كرده است: «اگر مدعي اعسار شود و تلف مالش مطرح نباشد از وي قبول ميشود مگر اين كه طلبكار بر توانايي و تمكن وي بينه بياورد ولي اگر ادعاي از دست دادن اموالش را دارد بدون بينه مطلع قولش پذيرفته نميشود». ساير فقيهان نيز تفاصيل مذكور را مطرح كردهاند.
اگر درگذشتهبدهكار متمكن بوده باشد
عرب در بيان مشخصات صورت دوم نيز گفت: در اين حالت بايد براي دادگاه محرز باشد كه مديون قبلا موسر و متمكن بوده است و شك در اين باشد كه اكنون معسر شده است يا خير ؟ در اين حالت بنا به نظر مشهور فقها قول طلبكار به اين دليل كه موافق اصل استصحاب است مقدم ميباشد و قاضي ميتواند تا زمان اثبات اعسار وي را زنداني كند. سيد علي طباطبايي در رياضالمسايل مينويسد: «در صورت ادعاي ناداري اگر سابقه تمكن دارد يا اصل دعوا مال است بايد بر تلف شدن آن بينه اقامه كند و اگر شاهد نداشته باشد حبس ميشود تا ناداري او روشن گردد و اين قول مشهور علماست و دليل آن روايات وارده است».
مديون هر دو حالت تمكن و اعسار را داشته
اين قاضي دادگستري به صورت سوم در بحث اعسارو زندان بدهكار اشاره كرد و گفت: مديون هر دو حالت تمكن و اعسار را داشته ولي تقديم و تاخير آن روشن نيست يا اين كه اصلا سابقه قبلي مديون نامعلوم است. در اين صورت برخي فقها معتقدند نميتوان مديون را حبس كرد. تاثير نوع دين در رسيدگي به اعسار علامه حلي (ره) در تبصرةالمتعلمين ميگويد: «اگر مديون دعوي اعسار كند و بيچيزي او معلوم باشد مهلتش دهند و اگر معلوم نباشد از دو حال خارج نيست يا دعوي مالي است يعني بدهكار مالي از طلبكار گرفته و ضمان به عهده اوست يا دعوي غير مالي است مانند آن كه در خانه او نشسته اجرت آن را بدهكار است يا مالي تلف كرده دست به جنايتي زده است؛ در صورت اول دعوي اعسار از او قبول نميشود و بايد بيچيزي خود را به گواهان ثابت كند. در صورت دوم بيبينه از او پذيرفته ميشود اما سوگندش ميدهند كه بيچيز است مگر او را از پيش به مالداري بشناسند كه او نيز بايد اعسار خويش را ثابت كند». شبيه همين شيوه رسيدگي را محقق حلي (ره) از اكابر فقها در كتاب شرايعالاسلام كه از كتب مرجع شناخته ميشود و كتب مهم از جمله جواهرالكلام و مداركالاحكام در شرح آن است به عنوان آيين رسيدگي اعسار بيان كرده است. مرحوم مقدس اردبيلي (ره) نيز حبس مدعي اعسار براي بررسي وضعيت را محل ايراد دانسته زيرا ممكن است بينه نداشته و معسر باشد و مال تلف شده و مديون مماطل و ظالم نباشد و مجرد وجود مال نزدش مستلزم بقاي آن نيست و روايت مورد استناد علاوه برضعف سند ظهور در مطلوب (لزوم حبس) ندارد لذا جواز حبس بعيد است خصوصا اگر ظاهر حال حاكي از اتلاف باشد مثل كسي كه قرض كرده و براي هزينه معاش خرج كرده و نميتواند بينه بياورد لذا ممكن است بتوان به عدم حبس و بلكه سوگند به عدم بقاي مال نظر داد و تا كسب توان مالي آزاد ميشود و ظاهر آيه آن كان ذو عسره … مويد اين مطلب است. همچنين در مورد كسي كه سابقه تمكن ندارد مانند وقتي كه مورد ادعا صداق زوجه يا نفقه يا ارش جنايت باشد و مدعي اعسارشود و امكان اثبات با بينه نداشته باشد گفتهاند سوگند ياد ميكند و آزاد ميشود كه محل تامل است و عدم لزوم سوگند اظهر است مگر عليه او ادعاي وجود مال شود و او منكر شود كه شامل عموم «اليمين علي من انكر» ميشود. وي با بيان اينكه يكي از فقها در باره محكوم عليهاي كه نتواند اعسارش را ثابت كند حكم حبس را پذيرفته، تصريح كرد: «اگر اقرار به مال مدعي كند و دعوي مفلسي كند و به گواه آن را ثابت سازد مهلتش بايد داد تا چيزي به هم رساند و اگر مفلسي خود را ثابت نكند حاكم او را حبس كند تا حال او معلوم شود.» وجوب فوري رسيدگي به اعسار و استماع شهادت شيخ طوسي و امينالاسلام طبرسي (ر ه) در اين باره مينويسند: «اذا قامت البينه علي الاعسار وجب سماعها في الحال يعني اگر بر اعسار اقامه بينه كرد سماع شهادت واجب فوري است». ابن زهره حلبي(ره) نيز با تمسك به اجماع سماع بينه را واجب فوري دانسته و متوقف بر حبس ندانسته است. علامه حلي ره نيز با عبارت «يسمع بينة الاعسار في الحال» استماع بينه را فوري تلقي كرده است.
شاهدان دروغي براي اثبات ادعاي اعسار
عرب در ادامه تاكيد كرد: ممكن است برخي اظهار نگراني كنند كه اگر كسي صرفا با ارائه چند شاهد ادعاي دروغ اعسارش پذيرفته شود احتمال تضييع حقوق طلبكار ميرود، در رفع اين دغدغه بايد گفت طلبكار ميتواند با جرح شهود و اثبات خلاف واقع بودن شهادت آنها را در معرض سزاي نيرنگ و شهادت دروغ به دادگاه قراردهد كه براي اين عمل در ماده 650 قانون مجازات اسلامي سه ماه و يك روز تا 2سال حبس و يا يك ميليون و پانصد هزار ريال تا يك ميليون و دويست هزار ريال جزاي نقدي پيش بيني شده است، همچنين كسي كه خود را معسر قلمداد كند طبق مواد 16 و17و 18 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 مجازات خواهد شد .
وي افزود: شايد علت اينكه مقنن تفصيل مذكور را بيان نكرده و شيوه رسيدگي را مانند فقها تشريح نكرده است اين باشد كه بنا بر اختصار گويي داشته و برخي نكات فوق در واقع آيين دادرسي اعسار است و تبيين آن را ضروري نديده است. البته اين رويه مقنن است ولي بايد با تاسف گفت اين سكوت و ابهام قانون برخي دادگاهها را كه به مباني فقهي مادتين3 و 4 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی توجه نكردهاند دچار خطا كرده است .
محاكم به متون معتبر فقهي مراجعه كنند
اين قاضي محاكم حقوقي با بيان اين مطلب كه شايسته است محاكم مطابق اصل 167 قانون اساسي و ماده 3 قانون آيين دادرسي مدنی به متون معتبر فقهي مراجعه و خواسته واقعي مقنن را اجرا كنند، تصريح كرد: در اين صورت شاهد حبس بدهكاران بيبضاعتي كه به علت عجز از پرداخت ديه ناشي از تصادف غيرعمد و یا کاسبی که بهدلیل نوسانات بازار دچار مشکل مالی شده نخواهيم بود .
سکوت قانون جدید التصویب
عرب در ادامه با اشاره به يكي ديگر از مشکلات دیگر نحوه اجرای این قانون، گفت: ماده 20 از آيین نامه اجرایی ماده 6 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1377 بیان می داشت« ماده 20ـ در مواردي كه محكوم عليه به علت محكوميتهاي مالي متعدد حبس شده است دعوي اعسار بايد عليحده مطرح شود مگر در مورد محكوميتهايي كه محكوم له آنها يكي است كه در اين صورت حكم اعسار شامل همه آن محكوميتها ميشود» که این قانون بهموجب ماده 29 از قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 منسوخ شده و محاکم به عذر منسوخ شدن قانون و سکوت قانون جدید التصویب و بدون توجه به ماده 509 از قانون آيین دادرسی مدنی که بیان میدارد«ماده 509 – درمورد دعاوی متعددی كه مدعی اعسار بریك نفر همزمان اقامه مینماید حكم اعساری كه نسبت به یكی از دعاوی صادر شود نسبتبه بقیه دعاوی نیز مؤثر خواهد بود» صدور حکم اعسار در خصوص محکومیتهایی که محکوم علیه آن ومحکوم له آن واحد است امتناع ميكنند.
اعسار را يك امر نسبي می پندارند
وي توضيح داد: مشخص نيست مبناي فقهي يا حقوقي و توجيه منطقي و عقلی این محاکم چه است و ظاهرا” اعسار را يك امر نسبي می پندارند كه اگر بدهکاری نسبت به يك طلبكار معسر شناخته شد در دعوی مجدد همان خواهان بايد دوباره دعوي اعسار بدهد که صد البته چنین رویهای درمخالفت و مغایرت کامل با ماده 509 آيین دادرسی مدنی است و البته جای بسی تامل و تعجب دارد .قاضی شعبه 57 دادگاه حقوقی تهران افزود: بي ترديد اگر فردي معسر شناخته شود صفتي در وي احراز شده و اين صفت يعني ناتواني مالي مطلق بوده و در مقابل همه افراد قابل استناد است. اين حقوقدان ادامه داد: نتيجه گيري آنکه با توجه به منابع فقهي ميتوان گفت كسي كه با وجود تمكن از پرداخت دين امتناع ميكند مستحق تعزير و حبس است تا به پرداخت ديون، تن دهد. ولي كساني كه معسر هستند،عنوان ممتنع بر آنها صدق نميكند و از حبس معاف هستند. راجع به افرادي كه مدعي اعسارند نيز محاکم قضایی بايد برای حفظ حقوق قانونی طرفین پرونده به دعوي به طور فوري رسيدگي كرده و درجهت شناسایی و دسترسی به اموال و داراییهای فرد بدهکار(محکوم علیه) از مراجع پیشبینی شده در ماده 19 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی استعلامات لازم را بهعمل آورند و از محکومعلیه بخواهند، برای اثبات ملائت بدهکار(محکوم علیه) دلیل بیاورد و چنانچه پاسخ استعلامات بهعمل آمده حکایت از عدم شناسایی اموال محکوم علیه باشد و محکوم له نیز نتواند اموالی از محکوم علیه شناسایی و به دادگاه معرفی كند، نسبت به صدور حکم مبنی بر اعساراقدام كنند . وي افزود: با توجه به نسخ مقررات آيین نامه اجرایی قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1377 و با امعان نظر به آنکه ماده 28 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 مقرركرده ظرف مدت سه ماه آيین نامه اجرایی قانون توسط وزارت دادگستری تهیه شود و به تصویب ریاست محترم قوه قضاییه برسد، تسریع در تهیه و تصویب این آيین نامه ضروری و لازم بهنظر میرسد.
مقنن از سكوت و ابهام دست بردارد
وي در بيان پيشنهادات خود براي اصلاح امور و مشكلات بيان شده گفت: اول اينكه با توجه به قانون نحوه اجراي محكوميتهاي مالي ميتوان گفت حبس افراد معسر مراد مقنن نبوده است ليكن به دليل عدم ارائه ضابطه تشخيص معسر و عدم ارائه آيين رسيدگي به دعوي اعسار استخراج ضوابط را به دوش محاكم نهاده است، شايسته است بهدلیل اهميت موضوع مقنن از سكوت و ابهام دست برداشته و ضوابط لازم را تبیين كند تا شاهد بازداشت طولاني محكومان بدون توجه به نوع دين و سابقه مالي محكوم نباشيم؛ بازداشتهايي كه گاه آنقدر طولاني است كه از مجازات فراتر رفته است.
ممانعت از اتخاذ تصمیمات متعارض
وي در بيان پيشنهاد دوم خود توضيح داد: بهجهت جلوگیری از سرگردانی اصحاب پرونده ها در محاکم قضایی وممانعت از اتخاذ تصمیمات متعارض و صدور آرای متناقض، با وحدت ملاک ماده 509 قانون آيین دادرسی مدنی، در مواردي كه محكوم عليه به علت محكوميتهاي مالي متعدد حبس شده است در مورد محكوميت هايي كه محكوم له آنها يكي است، رویهای اتخاذ شود تا در صورت صدور حكم اعسار در خصوص یکی از محکومیتها، حکم صادره شامل همه آن محكوميتها شود .عرب در ادامه افزود: پيشنهاد سوم اين است كه با توجه به عدم مراعات ماده 14 قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب 1394 و عدم رسیدگی خارج از نوبت رسيدگي به دعاوي اعسار، سقف مدت زمان برای رسیدگی به این دعاوی تعیین شود تا موجب نقض حقوق محكومان نشود.اين قاضي دادگستري ادامه داد: با توجه به مباني فقهي قانون، حبس افرادي كه با ارائه شهود ادعاي اعسار ميكنند و براساس سابقه قبلي معيشت و نوع دين دليلي بر تمكن آنها وجود ندارد را معسر فرض و آزاد نكنند و با مجازات كساني كه خود را معسر قلمداد ميكنند يا شهادت دروغ به اعسار ميدهند جلوي سوءاستفاده محكومان و اجحاف به طلبكاران را بگيرند. عرب در پايان گفت: اميد است مقنن و مجريان قانون با تكيه بر موازين شرعي و مباني فقهي حقوقي از تعدي به حقوق محكومان مالي پيشگيري و از سوي ديگر حقوق مردم و دولت را از محكومان متمكن كه از پرداخت ديون امتناع ميكنند استيفا كنند.
179/