نفيسه صباغي
اين درحالي است كه سال1393 هم تعرفههای خدمات قضایی و هزینههای دادرسی به نحو بسیار قابل توجهی افزایش يافتهبود.
حال بايد این اخذ مجدد هزینهها، درجهت افزایش درآمد دولت خواهد بود یا احقاق حق و عدالت یا شاید بتوان گفت، تلفیقی از جبران کسری بودجه و برقراری عدالت ولی در عمل نیز آنچنان که باید، منجر به برقراری عدالت و احقاق حقوق مردم خواهد شد؟ يا اينكه برخي از افراد به دليل عدم تمكن مالي به ناچار برای گرفتن اموال و مطالبه طلب خویش، خودسرانه اقدام کرده و با انجام اعمالی تلافی جویانه به سمت ارتکاب جرم گرایش پیدا کنند.
آنچه مهم است اينكه با افزايش هزينههاي دادرسي ممكن است برخي افراد از حق مسلم خود يعني دادرسي عادلانه محروم شوند كه اين البته مغاير با اصل 34 قانون اساسي خواهد بود. در اين اصل آمده است: «دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس میتواند به منظوردادخواهی به دادگاه های صالح رجوع نماید.
همه افراد ملت حق دارند اینگونه دادگاهها را دردسترس داشته باشند و هیچکس را نمیتوان از دادگاهیکه به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.» حال بايد ديد افزايش هزينههاي دادرسي چه پيامدهايي خواهد داشت و آيا اين افزايش هزينهها باعث كاهش ورودي پروندهها به محاكم خواهد شد؟ «قانون»در اين زمينه گفتوگويي با دكتر صادق سليمي، حقوقدان و وكيل پايه يك دادگستري انجام داده كه از نظرتان ميگذرد.
آیا افزایش هزینه های دادرسی تاثیری در ورودی پروندهها به محاکم دارد؟ آیا این امر باعث کاهش اطاله دادرسی خواهد شد؟
بله، پاسخ مثبت است. اگر مبنا و ملاک صرفاً کاهش ورودی پروندهها به سیستم دادگستری باشد افزایش هزینه دادرسی میتواند در کاهش آن تاثیر مستقیم داشته باشد. ولی اگر هدف از وضع هزینه دادرسی صرفاً کاهش ورودی پرونده است، بهتر است آن را نه تنها به 4-3 درصد خواسته بلکه تا 50 و حتی 100 درصد خواسته افزایش دهند تا هیچکس میل به طرح دعوی و تظلم نزد مراجع قضایی نداشته باشد و ورودی پروندهها در این صورت تقریباً به صفر میرسد! ولی باید دید هدف از تشکیل دادگستری و وضع هزینه دادرسی چيست. آیا میخواهیم مردم را از مراجعه به نظام قضایی منصرف کرده و آنها را به اجرای عدالت(انتقام) خصوصی راهنمایی کنیم!؟
قطعاً افزایش هزینه دادرسی نمیتواند مستقیماً موجب کاهش زمان رسیدگی به پروندهها باشد مگر اینکه با تئوری فوق مانع از تظلم و عدالت خواهی شویم یا با احتمالی نادر افزایش هزینهها موجب استخدام قضات بیشتری شود.
به نظر شما افزایش هزینههای دادرسی باعث نمیشود افراد از شکایت خود صرف نظر کنند؟ افزایش هزینههای دادرسی چه نقشی در عدالتخواهی جامعه خواهد داشت؟
اولا قطعاً نباید تصور شود که افزایش هزینه دادرسی موجب انصراف از احقاق حق توسط افرادی خواهد شد که دعاوی واهی مطرح میکنند و دارای حقوق مسلم نیستند بلکه باید تاکید كرد که این امر در موارد زیادی موجب انصراف افراد ذیحق از حقوق مسلم خودشان خواهد بود. از سوی دیگر نباید تصور شود که افزایش هزینهها مانع از طرح دعوی توسط افراد ثروتمند میشود بلکه اصولاً افراد بیبضاعت و کمبضاعت بیشتر در معرض بیعدالتی و عدم امکان دادخواهی قرار خواهند گرفت. در این شرایط بازار (شرخری) و توسل به وسایل غیرقانونی برای احقاق حق و حتی فراتر از حق، شیوع پیدا خواهد کرد؛ همانطور كه در شرایط حاضر تعداد زیادی از مردم این راهها را به راه قانونی پرپیچ و خم و بعضاً غیر قابل پیشبینی قانونی ترجیح میدهند و حتی برخی از مردم علناً پس از مشاوره با وکیل و شنیدن اینکه از جانب وکیل دادگستری هیچگونه تضمینی جهت نیل به هدف وجود ندارد، اعلام میدارند که توسل به شرخرها آسانتر و سریعتر است و لذا انجام کارشان را به آنان میسپارند تا نه هزینه دادرسی پرداخت کنند و نه هزینه وکیل؛ بلکه یا درصد بالایی از طلبکاری خود را نقداً از «شرخر» دریافت و مستندات خود را به وی تسلیم میكنند یا اینکه به شرط حصول نتیجه قسمتی از (به قول خودشان) مال سوخت شده را به شرخر محترم میدهند.
از نظر مبانی قانونی و شرعی آیا افزایش هزینههای هنگفت دادرسی را موجه میدانید؟
از نظر شرعی اخذ هزینه سابقهای نداشته و فاقد مبنا به نظر میرسد. در شرع مقدس اسلام هر شخصی بدون پرداخت هزینه به حاکم دسترسی داشته و جویای احقاق حق میشود و این امر مستلزم پرداخت هزینه نبوده است. از نظر منطق تقنینی، هزینه دادرسی نوعی مجازات نیست تا با افزایش آن جلوی افزایش پروندهها را بگیریم همچنین نظام دادگستری یک ارگان تجاری و بازرگانی نیست تا به فکر راههای افزایش درآمد باشد؛ بلکه در اولویت اول هدف نظام قضایی اجرای عدالت و در نتیجه برقراری نظم در جامعه است. حال اگر راههای دسترسی به نظام دادگستری سختتر شود، موجبات هرج و مرج و بیعدالتی فراهم میشود. حاکمیت باید مبادرت به اتخاذ اقداماتی کند که مشکلات و اختلافات در جامعه بروز نکند و در صورت بروز با کمترین هزینه و حداقل زمان حل و فصل شود؛ نه اینکه مشکلات بروز نكند و هزینههای دادرسی به قدری افزایش یابد که امکان احقاق حق قانونی در مراجع قضایی امکانپذیر نباشد.
نهایتاً هزینههای دادرسی باید صرف ارتقاي کیفیت خدمات قضایی باشد و ارباب رجوع به خوبی درک کنند که با افزایش هزینهها، خدمات بهتری در دادگستری ارائه میشود. لازم به تاکید است که چون از چندین دهه پیش هزینه دادرسی در امور مالی به صورت درصد(2 درصد خواسته برای مرحله بدوی) بوده لذا با افزایش قیمتها و تورم اقتصادی خود به خود هزینه دادرسی نیز افزایش مییابد و هیچگونه توجیه اقتصادی و منطقی برای افزایش 50 درصدی آن (3 درصد خواسته) نمیتوان یافت. به علاوه در برخی کشورها همانند تعرفه حقالوکاله در ایران، در صورت بالا بودن رقم خواسته، سقفی برای هزینه دادرسی تعیین میشود. برای مثال در کشور امارات متحده عربی حداکثر سقف هزینه دادرسی 30هزار درهم است، چه خواسته 100 میلیون درهم باشد یا 100 میلیارد درهم. چون به هر حال اولاً در هر دعوایی احتمال رد آن وجود دارد و ثانیاً خدمات و زحماتی که برای یک دعوای یکصد میلیاردی توسط دستاندرکاران خدمات قضایی ارائه یا تحمل میشود، یکهزار برابر خدمات ارائه شده در یک دعوای یکصد میلیونی نیست. جالب اینکه مقامات قضایی در دو دهه گذشته حداقل حقالوکاله را از 7 درصد خواسته به سقف حداکثر 20 میلیون تومان کاهش دادهاند تا به زعم خود هزینه احقاق حق مردم را کاهش دهند ولی از سوی دیگر ناگهان هزینه دادرسی را 50 درصد افزایش دادهاند. یعنی دو دهه پیش هزینه دادرسی یک دعوای 10میلیاردی 200 میلیون و هزینه حقالوکاله 700 میلیون تومان بود در حالی که امروزه هزینه دادرسی همان دعوا در مرحله بدوی300 میلیون و در مرحله تجدید نظر 400 میلیون و حقالوکاله همان دعوا 20 میلیون تومان است. همینجا باید یادآور شد که هزینه تمبر تمدید پروانه وکلا تا چند سال پیش سالانه 5000 تومان بود در حالی که امسال 500000 هزار تومان شده است یعنی 100 برابر شده است و کیفیت خدمات و رفتار با وکلا نهتنها بهتر نشده که سیر قهقرایی دارد. اگر با بالا رفتن هزینه دادرسی دعاوی واهی کاهش مییابد، چرا حقالوکاله را افزایش نمیدهند!؟
به عنوان آخرین سوال اگر مطلب خاصی دارید بیان فرمایید.
امیدوارم دستاندرکاران قضایی و تقنینی در وضع مقررات و اجرای آن با توجه به فلسفه وجودی هر نهادی اقدام کنند و در نظام قضایی که اجرای عدالت باید سرلوحه تمامی اقدامات باشد فدای تمام مصلحتها و مقاصد نشود.
179/