توطئه یک برادر برای انتقام از دانشآموز کلاس ششم
دو هفته پیش نزدیک ظهر بود که پسربچه ١٢ سالهای صبح زود برای رفتن به مدرسه از خانه خارج شد. ولی یک ساعت بعد با پدرش تماس گرفت و راز یک آدمربایی را فاش کرد. این پسربچه زیرک که توانسته بود در یک فرصت مناسب با پدرش تماس بگیرد، پشت تلفن از گیرافتادن در دام دو آدمربا خبر داد. چند دقیقه بعد، کارآگاهان پلیس راهی آدرسی که دانشآموز ١٢ساله به پدرش داده بود، شدند و در آن محل دوپسر جوان را دستگیر کردند.
فاش شدن راز آدمربایی با زیرکی گروگان
گروگان ١٢ساله درباره این آدمربایی به ماموران گفت: «امروز صبح زمانی که برای رفتن به مدرسه از خانه خارج شدم، دو مرد جوان به سمتم آمدند و مرا با زور و تهدید چاقو سوار یک موتورسیکلت کردند. خیلی ترسیده بودم و اصلا نمیدانستم این دوپسر چه کسی هستند و از من چه میخواهند. اولش تصور کردم که آنها زورگیر هستند. این دونفر مرتب به من ناسزا میگفتند و درمیان صحبتهایشان متوجه شدم که قصد آزار و اذیت مرا دارند. تا اینکه این دوپسر جوان مرا به یک خانه بردند و زندانیام کردند. درحالی که به شدت ترسیده بودم، آنها به بیرون از اتاق رفتند و با پسری به نام حامد تماس گرفتند. این دونفر به حامد گفتند که سوژه موردنظر را ربودهایم. همانجا متوجه شدم که کسی دستور ربودن مرا به این دونفر داده است. برای همین من در یک فرصت مناسب توانستم با موبایلم شماره پدرم را بگیرم و آدرس را به او بدهم. من از قبل گوشی تلفن همراهم را به حالت بیصدا گذاشته بودم تا آدمرباها متوجه تلفن همراهم نشوند و آن را از من نگیرند. برای همین توانستم با پدرم تماس بگیرم و نجات پیدا کنم.»
اعتراف به آدمربایی برای انتقام
با این اظهارات دوپسر آدمربا تحت بازجویی قرار گرفتند و اما سعی در انکار ماجرای آدمربایی اجیر شده داشتند. این دونفر به ماموران گفتند: «ما این پسربچه را میشناختیم و تنها قصدمان از آوردن او به این خانه این بود که با هم پلیاستیشن بازی کنیم و اصلا ماجرای آدمربایی درکار نبوده است. نمیدانیم چرا او میگوید که قربانی یک نقشه آدمربایی شده است.» با این وجود به دستور سیفی بازپرس شعبه چهارم دادسرای جنایی تهران ماموران تحقیقات خود را از این دونفر ادامه دادند و آنها را تحت بازجویی قرار دادند تا اینکه درنهایت راز این آدمربایی فاش شد. دو متهم دستگیرشده، در تحقیقات به ماموران گفتند: «ما از دوستان حامد هستیم. او دیروز عصر پیش ما آمد و گفت که باید دانشآموز ١٢سالهای را بدزدیم و او را به این خانه بیاوریم. حامد داستان کتککاری برادرش را با این پسر ١٢ساله برای ما تعریف کرد. حامد به ما نفری ٥٠٠هزارتومان پول داد و گفت که باید با آزار و اذیت این پسر از او انتقام بگیریم. ما هم به خاطر پول قبول کردیم و این نقشه را کشیدیم. وقتی پسربچه را به خانه یکی از بستگان حامد که از قبل آدرسش را به ما داده بود، آوردیم از اتاق بیرون رفتیم تا با حامد تماس بگیریم و بگوییم ماموریت انجام شده است. قرار بود حامد هم به خانه بیاید و هر سه نفر این پسر را مورد آزار و اذیت قرار دهیم. اما اصلا فکرش را هم نکردیم که این پسرگوشی تلفن همراه داشته باشد. او تلفن همراهش را داخل جوراب خود پنهان کرده بود و درفرصت مناسب توانست با پدرش تماس بگیرد. برای همین پیش از رسیدن حامد به این خانه ما دستگیر شدیم.» با اعتراف این دونفر و افشای راز آدمربایی دومتهم به دستور بازپرس سیفی و با قرار قانونی راهی زندان شدند و از طرف دیگر تحقیقات برای شناسایی و دستگیری حامد نیز ازسوی ماموران آغاز شد تا پس از دستگیری او ابعاد پنهان این آدمربایی فاش شود.
179/