از این زخم ها هنوز خو ن می چکد!
گلاره كلانتري : مرداني كه روي صندلي چرخدار نشسته اند،همان هايي كه مقابل دشمن ایستاده بودندبا آنكه سال هاست از جنگ مي گذرد اما امروز آنها با سكوت خود روي تخت هاي آسايشگاه خوابيده اند و همچنان پس از گذشت ساليان دراز از رشادت هايشان، منتظر حداقل امكانات در برخي آسايشگاه ها هستند. به گفته برخي از جانبازان مسئولان حتي حداقل امكانات را هم براي آنان فراهم نمي كنند.
وقتي از خروجي متروي تجريش بيرون آمدم،سوار تاكسي نياوران شدم و از راننده آدرس آسايشگاهی که در شمال تهران است را پرسيدم،راننده گويي بلند بلند با خود در زمينه معمايي كه برايش طرح كردهام فكر ميكند، گفت:«آسايشگااااا هه !!!…..» فكرش را بكنيد، سال ها راننده خط تجريش-نياوران است اما از وجود چنين آسايشگاهي اطلاعی ندارد!!بالاخره به جلوي در آسايشگاه رسيدم.وقتي از در ورودي آسايشگاه جانبازان واقع در نياوران وارد شدم،اين آسايشگاه توسط آسمانخراشهاي شيكي محصور شده بود. وارد ساختمان آسايشگاه که شدم احساس كردم وارد مخروبهاي بازمانده از رژيم شاه شده ام.
پرستارهايي كه تخصص ندارند
پس از هماهنگيهاي معمول با مسئولان آسايشگاه به گفت وگو با برخي از جانبازان حاضر در آسايشگاه مي نشينم. مهدي گلستاني يكي از جانبازاني است که روي صندلي چرخدار سال هاست زندگي مي كند. او در رشته حقوق بينالملل درس مي خواند و به دليل اينكه در فصل امتحانات قرار داريم از ساري به عنوان مهمان در اين آسايشگاه حضور يافته كه نكاتي را با آرامش بازگو مي كند: «حدود 33 سال پيش هم در اين آسايشگاه بودم و از نظر امكانات و نظافت عالي بود. زماني اين آسايشگاه براي خودش كاخي بود اما اكنون به مخروبه تبديل شده و كسي هم خودش را مسئول رسيدگي به اين آسايشگاه نمي داند!» وي مي گويد: پرستارهاي آسايشگاه بايد به جهت رسيدگي جانبازان داراي برنامه وتخصص خاصي باشند، به عنوان مثال صبح به صبح ملحفهها را مرتب تعويض كنند، جانبازهايي كه نياز به پانسمان دارند را پانسمان كنند و خيلي چيزهاي ديگر! اما پرستارهاي اين آسايشگاه مي گويند هر موقع شما زنگ بزنيد ما به شما رسيدگي ميكنيم در صورتي كه شرايط نگهداري و زندگي ما خيلي خيلي خاص است. به عنوان مثال ممكن است پرستاري پانسمان جانبازي را عوض كند و بعد از 15 دقيقه بايد دستشويي برود، يعني پرستار بايد هميشه در كنار جانباز حضور داشته باشد و به موقع به درخواست جانباز رسيدگي كند. اين جانباز با بيان اينكه مسئولان اين آسايشگاه كنترل و نظارتي روي نحوه رسيدگي پرستاران به جانبازان ندارند اظهار مي دارد: از طرفي پرستاراني كه در اين آسايشگاه مشغول به كار ند، تخصصي در امور توانبخشي ندارند ومسئولان مربوطه نیز براي اينكه حقوق كمتري به آنها بدهند از افراد با تحصيلات ديپلم استفاده مي كنند. بنابراين كادر پرستاري غيرحرفه اي هستند. پرستار بايد نحوه برخورد با جانباز را آگاه باشد، بايد دروس تخصصي در زمينه روانشناسي را گذرانده باشد تا در صورتي كه جانباز در برابر او برخوردي تند داشت، بتواند رفتار او را تحليل و مطابق تحليلش با او رفتار كند.» وي در خصوص موضوع ديگري شروع به صحبت مي كند:«جانبازاني كه در اين آسايشگاه هستند ممكن است بدن شان داراي زخم يا شيميايي باشد، در اين شرايط بايد در محيطي كاملا ايزوله نگهداري شوند كه دچار عفونت نشوند، درصورتي كه اتاق ها به خوبی نظافت نميشوند. اگر به بيرون و داخل يخچال هر اتاق نگاه كنيد كاملا به نبود بهداشت در اين اتاقها پي خواهيد برد.البته نبود نظافت مختص لوازم اتاق نيست بلكه حمام و دستشويي اين آسايشگاه به شدت كثيف بوده و اصلا نظافت نمي شوند.حمام ها دوش ندارند و جانبازي كه مي خواهد حمام برود بايد از اتاق خود خارج شود تا به حمام برسدو با توجه به اينكه در فصل زمستان هستيم اين فاصله حمام تا اتاق ممكن است باعث سرماخوردگي او شود.» وي در ادامه تصريح مي كند:«اين آسايشگاه در منطقه مناسبي قرار دارد بنابراين مدير توانبخشي ميتواند بهرهبرداريمالي از توانبخشي داشته تا بتوانند خودگردان شوند. اما مسئولان بنياد شهيد به مدير اجازه چنين كاري را نمي دهند و فقط منتظرند كه تعداد جانبازان كاسته شود تا اين زمين را بفروشند و به پول برسند.»
دوري مسكن و توانبخشي كم اثر
آقاي جمالي يكي ديگر از جانبازان آسايشگاه است كه روي صندلي چرخدار مي نشيند و با 47 سال سن با لبخند به استقبال من مي آيد. تولد حضورش در اين مركز توانبخشي به سال 65 باز مي گردد و گاهي اوقات براي انجام برخي درمانهاي خاص به خانه مراجعه ميكند. او درباره برخي مشكلاتي كه اين آسايشگاه توانبخشي دارد مي گويد:«محل سكونتم در شهرك المپيك است و اين در شرايطي است كه اگر نزديك توانبخشي سكونت داشته باشم، مي توانم استفاده بهتري از امكانات ناچيز اين توانبخشي کنم.» او تاكيد ميكند:«بسياري از افرادي كه براي ملاقات به اينجا مي آيند، معتقدند كه امكانات مناسبي در اختيار ماست، اين درحالي است كه از نظر بهداشتي رسيدگي مناسبي نمي كنند، فاصله دستشويي و حمام تا اتاق زياد است كه بايد تمام اين امكانات در داخل هر اتاق جانباز تعبيه شود.» در بيرون از ساختمان اصلي اتاقي است كه مربوط به اتاق مهمان است اما جانبازان اعصاب و روان در آن روزگارمي گذرانند. يكي ديگر از اين جانبازان آقاي پاشايي، جانباز شيميايي با دردهاي بيشمارش كه با جراحتهاي جنگي دست و پنجه نرم مي كند، در اين اتاق بستري شده است و به دليل اينكه افراد ديگر در اين اتاق سيگار مي كشند اصلا توانايي صحبت ندارد و در ساعات مختلف شبانه روز دچار كمبود نفس مي شود، به طوري كه براي او از دستگاه اكسيژن استفاده مي كنند.پرستار او مي گويد:«محيط اين اتاق براي ايشان اصلا مناسب نيست چرا كه برخي از افراد در محيط اتاق سيگار مي كشند كه براي ايشان سم است و حتما بايد ايشان در فضاي ايزوله حضور داشته باشد كه تجهيزات بهداشتي و درماني برايش مهيا شود و همانطور كه مي بينيد هيچ يك از اين وسائل درماني به غير از كپسول اكسيژن وجود ندارد.» اين بخشي از صحبت ها و درد دل هاي جانبازان يك مركز و آسايشگاه توانبخشي جانبازان در شمال تهران بود. زماني كه اين توانبخشي را با ديگر توانبخشيهاي سطح شهر مقايسه مي كنم، اين مركز مزاياي چندان مناسبي براي جانبازان در اختيار آنها قرار نمي دهد.با اینکه اکنون قريب به سه دهه از پايان جنگ تحمیلی می گذرد ، عدهای هنوز نتوانستهاند آنطور که باید از امکانات و خدمات بهداشتی و درمانی که حق آنهاست، بهره مند شوند. در این میان البته باید مشکلات جانبازان شیمیایی و اعصاب و روان را هم که به مرور زمان بیماریشان تشدید میشود، به گرانی درمان و هزینه های بالای خدمات بیمارستانی اضافه کرد و سر آخر اينكه قدر اين ميراث هاي دفاع مقدس را بدانيم و تا نفس در بدن دارند، كاري برايشان بكنيم… .