رسول بهروش: شهريار كه همين چند روز پيش به عنوان يكي از 48 اسطوره تاريخ فوتبال جهان معرفي شده بود، در طول برگزاري اين گفتوگو دوستداشتنيتر از هر زمان ديگري به نظر ميرسيد. به طور كلي دايي «دوقطبي» عجيبي در كاراكترش دارد كه مخاطب را دايما گيج و سرگردان نگه ميدارد. گاهي كه خودخواهي شگفتانگيز يا آن جمود عجيبش در برابر انتقادات بيرون ميزند، با خودت خيال ميكني هيچوقت نتواني به او نزديك شوي، اما لحظات پرشمار ديگري هم هستند كه دايي روي ديگر سكه را نشان ميدهد؛ درست مثل همه كوتاه آمدنهاي اين ساليانش برابر علي كريمييا وقتي سرزده بر بالين مايليكهن حاضر ميشود و اشك بزرگترين دشمنش را درميآورد. اين دوشنبه هم براي دايي پر بود از همين فرازها؛ درست مثل آنجا كه در مورد پدر ومادرش حرف ميزد يا وقتي كت نيمهآستين قديمياش را توصيف ميكرد. وقتي همه اينها را كنار هم ميگذاري، شايد بهتر ميفهميآقاي گل فوتبال ملي جهان هم يكي مثل خود ماست؛ يك پكيج از لحظات خوب و بد و صفات اهورايي و اهريمني. مشكل او شايد فقط همين است كه بيشتر از ديگران زير ذرهبين قرار دارد و هر رفتارش در تيراژ ميليوني ديده ميشود. راز اين همه نوسان بين عشق و نفرت، شايد فقط همين باشد كه همه او را ميبينند و قضاوتش ميكنند، وگرنه كدام يك از ما در زندگي لحظات شيطاني خاص خودمان را نداشتهايم؟
دو- دايي در بخشي از مصاحبهاش فاش كرد دو سال پياپي كنكور داده و هر دو بار در دانشگاه شريف قبول شده است. با اين وجود سال 66 صرفا به دليل مسائلي مثل پوشيدن كاپشن يا شلوار جين عذرش را خواستهاند. توجه داشته باشيد كه پذيرفته شدن در بهترين دانشگاه فني پايتخت براي دو سال متوالي تقريبا غيرممكن است و دايي كاري در حد محال انجام داده؛ گو اينكه در اين سالها به خوبي فهميدهايم زندگي او اساسا مجموعهاي از محالات بوده است! شهريار ميگويد اگر براي درس و دانشگاه راهي تهران نميشد، مسير زندگياش به كلي تغيير مييافت و شايد هيچوقت اينقدر جدي سر از فوتبال درنميآورد. به عبارت ديگر، دوست عزيزي كه سال 66 كفايت علميدايي را ناديده گرفته و صرفا به خاطر سليقه شخصياش او را از دم در دانشگاه شريف به خانهاش در اردبيل برگردانده، در حال از بين بردن يكي از بزرگترين قهرمانان ورزش ايران بوده است. چيزي نمانده بود به خاطر يك شلوار جين ناقابل، مسير تاريخ فوتبال اين مملكت عوض شود. كافي بود دايي هم مثل خيليهاي ديگر بعد از چنين برخوردي ريشهكن شود و با دلسردي خودش را يك گوشه اين دنيا گم و گور كند. اينطوري شايد نه از آن عصر باشكوه 8آذر، نه از شب شادماني پيروزي بر آمريكا، نه از غرورآميزترين برد تاريخ فوتبال ايران مقابل كرهجنوبي و نه حتي از همين خرده درخششهاي يكي مثل مهدي طارميهيچ نشاني باقي نميماند. امروز اما بيشتر از آنكه به خاطر تسليم نشدن علي دايي شاد باشيم، بايد غصه همه «علي دايي»هايي را بخوريم كه در ورزش و هنر و فرهنگ و سياست، قرباني همين نگاههاي كترهاي شدند و هيچوقت مجال درخشش نيافتند؛ آنها كه لابد ميتوانستند فوتباليست يا هنرپيشه يا نويسنده و تئوريسين قابلي باشند، اما جرمشان اين بود كه شلوار لي ميپوشيدند!
سه- 30 سال بعد از داستاني كه در شريف براي علي دايي پيش آمد، شلوار جين هنوز در اين مملكت قرباني ميگيرد. زياد هم لازم نيست راه دوري برويم. كافي است به همين دوشنبهشب و استوديوي برنامه90 برگرديم؛ به جايي كه دوستان تا آخرين لحظات مردم را چشمانتظار نگه داشته بودند و مصاحبه عادل با دايي را بازبيني ميكردند، مبادا اعتبار ايران در جهان، حرفي زده باشد كه كميبا سليقه رفقا فرق كند. باز دايي خوششانستر از ظريف بود كه بخشي از مصاحبهاش با كلي تاخير اجازه پخش پيدا كرد. شلوار جين خيلي خطرناك است؛ دستكمش نگيريد!
179/