فیلمهای خوب و برنامههای بد
حسام نصیری/ منتقد سینما: جشنواره سیوچهارم نه به مانند دورههای قبل خنثی بود و بیاثر و نه پر از تقلید و تکرار و درجازدن.حداقل سه فیلم خوب-«ایستاده در غبار»، «اژدها وارد میشود»، «ابد و یک روز»- چه به لحاظ بصری و چه به لحاظ تماتیک قدمی بهجلو در گونههای خودشان هستند. «ایستادن درغبار» از آن فیلمهای غافلگیرکننده امسال است.فیلمی بیوگرافی از زندگی شهید احمد متوسلیان. فیلمی از فیلمسازی نهچندان آشنا-محمد حسین مهدویان- اما درخشان در ایده و اجرا كه غافلگیر میشوید. این جوان فوقالعاده است. اثر قبلی او هم همینطور است. کافی است به جنس و بافت نماها و میزانسن و دکوپاژ و طراحی صحنه و سایر موارد تکنیکالش دقت کنید و از این میزان جزییات محظوظ شوید . همینطور روایتش که دست اول و بیواسطه است. فیلم خوب دیگر امسال «اژدها وارد میشود» مانی حقیقی است. مانی حقیقی کمی متفرعن است و این نگاه در فیلمش بهشدت ملموس است.اگر از آن دست آدمهای مخاطب خاص و عشق فیلم نیستید شاید از فیلم خوشتان نیاید، اما نمیشود از پیچیدگی روایی و فرمیاثر و منطقی که بر آن استوار است به راحتی گذشت.فیلم آمیزهای است از یک مستند ساختگی و یک فیلم پستمدرن .هرچقدر که داستانش غریب و متافیزیکیاست اما منطقی زمینی و باورپذیر دارد و پاسخ سوالش را میدهد. فراموش نکنیم که اژدها و اتفاقات زیرزمین مسئله فیلم نیست. همچون فرم شروع «ملکوت» -رمان فوقالعاده بهرام صادقی- که حلول جن در آقای مودت تنها بهانهای است برای شروع داستان، اینجا هم اژدها و اتفاقات زیرزمین بهانه و مستمسکی است برای ورود به ذهنیت عجیب و غریب شخصیتها و روایتشان از واقعهای که برایشان رخ داده و در نهایت سوال فیلم سرنوشت آن سه نفر و خصوصا صداگذار مفقود شده فیلم است که در پایان به آن پاسخ میدهد.همچنین فیلم در فیلمبرداری و موسیقیفوقالعاده و خیرهکننده است.اما فیلم خوب «ابد و یک روز». بهشدت نگران فیلمسازش هستم و میترسم از میزان توجهی که به او میشود راهش را گم کند .در مورد «ابد و یک روز» با روایتی با تماتیک متفاوت وغیر فرهادیستی مواجهید و همچنین خانوادهای غیر متعارف که با الگوهای متداول ایرانی بسیار فاصله دارد. لحن کمدی فیلم از موقعیتهای جبری و زیستی خانواده میآید و روستایی خصوصا در نیمه دوم کارگردانی بهشدت متناسب و اندازهای دارد.فیلمی که حتما نظر موافق مخاطب عام و خاص را باهم به همراه دارد. اما فیلم ارج دیده نشده حاتمیکیا «بادیگارد»، هم به لحاظ کارگردانی و هم مضمونی بازگشت شکوهمندیاست به دوران اوج آژانس شیشهای و پایان حزین بر آن و شخصیت «حاج کاظمش» . فیلمی که سکانسهای اکشناش آنقدر راحت و نرم اجرا میشود که نفستان را میگیرد. اجازه تکان خوردن نمیدهد و ناگهان بیمقدمه و نمای اضافی پاسخ سوالش را میدهد و تمام.خداحافظ حاجکاظم .حاتمیکیا خیلی فراتر از آن است که تحتتاثیر ملاحظات سیاسی و جناحی قرار بگیرد. اساسا حاتمیکیا خصوصا در زندگی سینماییاش، مسئلهاش کلان و بهشدت ملیاست و فراتر از چند انتقاد گلدرشت سیاسی دغدغه ملیاش را بیان میکند.دغدغه امروز او کیفیت دفاع از میهن است.نوعی شک ماهیت وجودی که حاج حیدر دچارش میشود و در نهایت با انتخاب ارزش آرمانیاش به یقین میرسد. حاتمیکیا مشخصا از سیاست و سیاستمدارها فاصله میگیرد و پشت قهرمانان ملیاش میایستد. متاسفانه فیلم حاتمیکیا نه از سوی داوران دیده شد و نه از سوی خیلی از منتقدان که برای اظهارنظرهای چند سال گذشتهاش از او دلخورند. «بادیگارد» فیلم مهمی در کارنامه حاتمیکیاست . فیلمی مماس با مسئله اکثریت اجتماعش.بحران و دغدغهاش واقعی است و از دل همین جامعه بیرون آمده.اما امسال فیلمهای متوسط زیادی هم حضور داشتند : فیلمهایی مانند «نفس» نرگس آبیار که از جسارت فیلمسازش برای برداشتن گامی بلند در زندگی سینماییاش خبر میدهد و عجیب است که هیات داوران خصوصا نیکی کریمی بازی فوقالعاده پانتهآ پناهیها را ندیدند و جزو اسامی نامزدها نبود.جسارت آبیار در مصور کردن داستانی…
بدون پیرنگ برگ برنده فیلم است که بیشتر از خصوصیت ادبیاتی فیلمسازش میاید و اجرای جسورانه در فرم بصری فیلم. همچنین«سیانور» بهروز شعیبی در مقایسه با فیلم «امکان مینا» -کهدر ۹ رشته امسال نامزد است- که هر دو به موضوع مشترک گروهک تروریستی مجاهدین خلق میپردازندبا فاصلهای زیاد بهتر است. فیلمی دیدنی که زیاد توضیح نمیدهد و بیننده از پیش باید اطلاعات تاریخی داشته باشد تا سیر روند درام برایش جذاب باشد.همچنین فیلم «آدت نمیکنیم» هم برخلاف مضامین مشترک و تکرار شوندهاش در سالهای گذشته فیلمی موجز در فیلمنامه است و کارگردانی با دکوپاژ از پیش فکر شده و دقیق دارد. فیلمی که روابط دو خانواده و تنشهای بینشان را بهراحتی و بدون توضیح اضافی و شیرفهم کردن در گفتار پیش میبرد و در نهایت با پایانی غافلگیرکننده مخاطبش را شوکزده میکند.
اما فارغ از فیلمهای خوب و متوسط امسال که جانی دوباره به سینمایمان دمیدهاند، بحران مدیریت مسئله اصلی برگزاری جشنواره است.ما همچنان بحران مدیریت داریم. و جشنوارهای برگزار میکنیم که مشخص نیست کهاین جشنواره است یا سیرک؟ ما کیستیم تماشاگران و یا بازیگرانش.این همه سروصدا و تنش و استرس و فشار برای جشنوارهای که بعد سیو چهار سال هنوز بلد نیستند برگزارش کنند.هر سال انگار سال اول جشنوارست و تازه سال بعد میفهمیم که پارسال چه موهبتی بود نسبت به امسال.کاخ میلاد؟رد کارپت؟نشست مطبوعاتی؟ اکران فیلم ساعت یک شب؟ بعد همه اینها میآیند و از احترام به اهالی رسانه و خبر و جامعه منتقدین صحبت میکنند.کدام احترام؟ با ما شوخی دارید؟ دو روز از جشنواره گذشته کارت هنوز صادر نشده و وقتی میپرسید چرا صادر نکردید میگویند مگر قراراست برای همه کارت صادر کنیم.میایید و اسم سالن همایشهای میلاد را میگذارید کاخ جشنواره و یک رد کارپت پهن میکنید که هنگام عبور از آن هی سرت فریاد بکشند:هو مگه نمیبینی فرش قرمزه برو کنار.ببخشید پس از کجا باید بگذرم؟چه اصراریاست که آن همه در بوق و سرنا بدمید که فرهنگ و هنر برایتان ارزشمند است. واقعا؟بگذارید در چند خط فضای حاکم در جشنواره را برایتان ترسیم کنم.قسمت پذیرایی و پخش فیلم و قسمت شام هرکدام مانند سیاراتی منفک از هم عمل میکنند و فیلم سانس ۶:۳۰ با تاخیر پخش میشود و هنگامی که از سالن بیرون میآیید ساعت ۸:۴۵ است و یک ربع وقت دارید تا سانس ۹ که باید در صف طویل شام بایستید و شام بخورید و احیانا به دستشوییای بروید و تا برسید میبینید سالن پر شده و جایی برای نشستن نیست.و فیلم بعدی هم همینطور وقتی از سالن بیرون میآیید وقتی برای تنفس نیست سریع باید بروید در انتهای صف طویلی که پشت درهای سالن جمع تشکیل شده.
آقایان مسئول یکبار برای همیشه از همین امروز یک کمی پول خرج کنید و یک عدهای را مامور کنید تا بروند از روی دست همین غربیها برای جشنواره «یک مرامنامه حضور در جشنواره» بنویسند.تا توسط هنرمندانی که برایشان فرش قرمز پهن کردهاید و نشست برگزار کردهاید به سخره گرفته نشوید.بس است دیگر. اگر قرار باشد منتقد این مملکت کارت جشنواره نداشته باشد پس چه کسی باید کارت داشته باشد ؟ پسر و خواهر زاده و فک و فامیل فلان فیلمساز.اصلا چرا سالن منتقدان و هنرمندان را جدا نمیکنید و چرا باید منتقد و سینماگر باهم فیلم ببینند و در رودربایستی یکدیگر گیر کنند و چرا نباید سالن مختص به منتقدان وجود داشته باشد؟مسئولینی که از اهالی سینمایشان میترسند آمدهاند نشست مطبوعاتی را در صبح برگزار کردهاند که یا اکثرشان لغو شد و یا اساسا در آن ساعت برای کسی رمقی نمانده و در نهایت همهچیز بیحاشیه باشد.اما در کل برگزاری پرفشار جشنواره سیوچهارم در «کاخ جشنواره میلاد» کمی حس و حال خوب فیلمها را مخدوش کرد و همچنان امیدواریم تجربه مدیریت درست و منظم به این حوزه و برگزاری جشنواره هم منتقل شود و تا در فضایی آرام و با حس امنیت و بدون فشار و استرس به تماشا و داوری فیلمها بنشینیم .
بدون پیرنگ برگ برنده فیلم است که بیشتر از خصوصیات ادبیاتی فیلمسازش میآید و اجرای جسورانه در فرم بصری فیلم. همچنین«سیانور» بهروز شعیبی در مقایسه با فیلم «امکان مینا» -که در ۹رشته امسال نامزد است- که هر دو به موضوع مشترک گروهک تروریستی مجاهدین خلق میپردازندبا فاصلهای زیاد بهتر است.
فیلمی دیدنی که زیاد توضیح نمیدهد و بیننده از پیش باید اطلاعات تاریخی داشته باشد تا سیر روند درام برایش جذاب باشد.همچنین فیلم «آدت نمیکنیم» هم برخلاف مضامین مشترک و تکرار شوندهاش در سالهای گذشته فیلمی موجز در فیلمنامه است و کارگردانی با دکوپاژ از پیش فکر شده و دقیق دارد.
فیلمی که روابط دو خانواده و تنشهای بینشان را بهراحتی و بدون توضیح اضافی و شیرفهم کردن در گفتار پیش میبرد و در نهایت با پایانی غافلگیرکننده مخاطبش را شوکزده میکند.
اما فارغ از فیلمهای خوب و متوسط امسال که جانی دوباره به سینمایمان دمیدهاند، بحران مدیریت مسئله اصلی برگزاری جشنواره است.ما همچنان بحران مدیریت داریم و جشنوارهای برگزار میکنیم که مشخص نیست که این جشنواره است یا سیرک؟ ما کیستیم تماشاگران و یا بازیگرانش.
این همه سروصدا و تنش و استرس و فشار برای جشنوارهای که بعداز سیو چهار سال هنوز بلد نیستند برگزارش کنند.هر سال انگار سال اول جشنواره است و تازه سال بعد میفهمیم که پارسال چه موهبتی بود نسبت به امسال.کاخ میلاد؟رد کارپت؟نشست مطبوعاتی؟ اکران فیلم ساعت یک شب؟ بعد همه اینها میآیند و از احترام به اهالی رسانه و خبر و جامعه منتقدان صحبت میکنند.کدام احترام؟ با ما شوخی دارید؟ دو روز از جشنواره گذشته کارت هنوز صادر نشده و وقتی میپرسید چرا صادر نکردید میگویند مگر قراراست برای همه کارت صادر کنیم.میآیید و اسم سالن همایشهای میلاد را میگذارید کاخ جشنواره و یک رد کارپت پهن میکنید که هنگام عبور از آن هی سرت فریاد بکشند:هو مگه نمیبینی فرش قرمزه برو کنار.ببخشید پس از کجا باید بگذرم؟چه اصراریاست که آن همه در بوق و سرنا بدمید که فرهنگ و هنر برایتان ارزشمند است. واقعا؟بگذارید در چند خط فضای حاکم در جشنواره را برایتان ترسیم کنم.قسمت پذیرایی و پخش فیلم و قسمت شام هرکدام مانند سیاراتی منفک از هم عمل میکنند و فیلم سانس ۶:۳۰ با تاخیر پخش میشود و هنگامی که از سالن بیرون میآیید ساعت ۸:۴۵ است و یک ربع وقت دارید تا سانس ۹ که باید در صف طویل شام بایستید و شام بخورید و احیانا به دستشوییای بروید و تا برسید میبینید سالن پر شده و جایی برای نشستن نیست.و فیلم بعدی هم همینطور وقتی از سالن بیرون میآیید وقتی برای تنفس نیست، سریع باید بروید در انتهای صف طویلی که پشت درهای سالن تشکیل شده.
آقایان مسئول یکبار برای همیشه از همین امروز یک کمی پول خرج کنید و یک عدهای را مامور کنید تا بروند از روی دست همین غربیها برای جشنواره «یک مرامنامه حضور در جشنواره» بنویسند.تا توسط هنرمندانی که برایشان فرش قرمز پهن کردهاید و نشست برگزار کردهاید به سخره گرفته نشوید.بس است دیگر. اگر قرار باشد منتقد این مملکت کارت جشنواره نداشته باشد پس چه کسی باید کارت داشته باشد ؟ پسر و خواهر زاده و فک و فامیل فلان فیلمساز.
اصلا چرا سالن منتقدان و هنرمندان را جدا نمیکنید و چرا باید منتقد و سینماگر باهم فیلم ببینند و در رودربایستی یکدیگر گیر کنند و چرا نباید سالن مختص به منتقدان وجود داشته باشد؟مسئولانی که از اهالی سینمایشان میترسند آمدهاند نشست مطبوعاتی را در صبح برگزار کردهاند که یا اکثرشان لغو شد و یا اساسا در آن ساعت برای کسی رمقی نمانده و در نهایت همهچیز بیحاشیه باشد.
اما در کل برگزاری پرفشار جشنواره سیوچهارم در «کاخ جشنواره میلاد» کمی حس و حال خوب فیلمها را مخدوش کرد و همچنان امیدواریم تجربه مدیریت درست و منظم به این حوزه و برگزاری جشنواره هم منتقل شود تا در فضایی آرام و با حس امنیت و بدون فشار و استرس به تماشا و داوری فیلمها بنشینیم .
179/