خواندنی

نه همين لباس زيباست، نشان آدميت

موبنا – «پوشيدن» يک موضوع طبيعي است؛ اما «چگونه پوشيدن» يک موضوع فرهنگي است. درباره فرهنگ و موضوعات مرتبط با آن بر خلاف آنچه رايج شده است، عموما نمي توان از «خوب» و «بد» يا «صحيح» و «کاذب» سخن گفت؛ هم چنان که جامعه يا انسان «بي فرهنگ» يا «داراي فرهنگ پايين» و … نداريم، فرهنگ خوب يا بد هم به معناي ارزشي آن نداريم يعني نمي توان گفت فرهنگ جامعه يا گروهي به خودي خود داراي ارزش است يا براي مثال بي ارزش است. در اين جا بايد از «بجا» و «نابجا» يا «مناسب» و «نامناسب» سخن گفت. به اين معنا که يک فرهنگ يا خرده فرهنگ يا پاره فرهنگ، براي دستيابي به فلان هدف يا قرارگرفتن در فلان موقعيت مناسب است يا نه؟ براي مثال مي گويند پاره فرهنگ رانندگي ما خوب نيست؛ بايد پرسيد براي چه منظوري خوب نيست؟ آن گاه مثلا مي توان گفت براي داشتن نظم و ترافيک روان و کم خطر خوب نيست يعني مناسب نيست؛ اما مثلا ممکن است همين فرهنگ رانندگي براي زندگي در يک محيط خلوت يا روستا يا پيست اتومبيلراني مناسب باشد. يعني کاربرد هنجارها و روش هاي اين پاره فرهنگ در آن محيط بجاست.
پوشش ما متناسب با موقعيت ها نيست

با مقدمه اي که مطرح شد اگر بخواهيم درباره پوشش و پاره فرهنگ آن در جامعه خودمان نکاتي را مطرح کنيم، بايد از همان منظري که گفتيم وارد بحث شد. يعني اين که بپرسيم آيا فرهنگ يا درست تر بگوييم پاره فرهنگ پوشش در جامعه ما، مناسب است يا نه؟ براي اين سوال بايد اول بپرسيم اين لباس براي چه هدفي يا چه موقعيتي مناسب است؟ از همين منظر مي توان يکي از نقدهاي اساسي را به برخي پاره فرهنگ هاي پوشش يعني پاره فرهنگ پوشش در گروه هاي مختلف در جامعه ايران وارد کرد. يعني اين که آيا ما در انتخاب پوشش، متناسب با موقعيت هاي مختلف رفتار مي کنيم يا نه؟ پاسخ اين سوال هرچند قطعي يا مشخص نيست اما مي توان در برخي موارد به آن پاسخ منفي داد. به اين معنا که پوشش و آراستگي برخي از ما، متناسب با موقعيتي که در آن هستيم نيست. به قول معروف ادب هر مقام را رعايت نمي کنيم؛ براي مثال طبيعي است که پوشش و آراستگي که در دانشگاه يا محل کار بايد داشته باشيم با پوشش و آراستگي مهماني متفاوت است يا لباس خيابان براي خريد کردن با لباس سفر و اردو فرق دارد يا لباس تابستان را در فصل سرد نمي پوشيم و بالعکس. پس يک نقد اجتماعي به وضعيت پوشش و آرايش امروز جامعه ما از اين منظر است که مناسب موقعيت هاي مختلف نيست. با اين حال و در ادامه مطلب اين شماره درباره علل و عوامل نبود اين تناسب صحبت نمي کنيم بلکه فقط وضع موجود و آسيب هاي آن را توصيف مي کنيم؛ البته در هفته هاي آينده در اين باره هم نکاتي را مطرح خواهيم کرد.
پوشش ما با وضعيت اقتصادي مان هم تناسب ندارد

از منظري ديگر مي توان پرسيد آيا فرهنگ پوشش در جامعه ما متناسب با وضعيت اقتصادي جامعه ماست يا خير؟ براي پاسخ به اين سوال کافي است نگاهي به آمار تکان دهنده واردات پوشاک در 10 سال اخير بيندازيد. بخش بزرگي از واردات بي رويه سال هاي گذشته که به نابودي ذخاير ارزي و ثروت ملي ما انجاميد، مربوط به کالاهاي مصرفي بالاخص پوشاک و منسوجات است. اين روند که به قيمت نابودي بخش زيادي از صنايع پوشاک داخلي نيز تمام شد، نشان از تقاضاي بالا و عطش سيري ناپذير بخش هايي از جامعه براي مصرف پوشاک متنوع دارد. سهم قابل توجهي از سبد مصرف خانوار، به خصوص جوانان را نيز پوشاک تشکيل مي دهد؛ اين در حالي است که درآمد سرانه يا توليد ملي ما اصلا تناسبي با اين حجم مصرف ندارد. خب اين يعني چه؟ يعني فرهنگ مصرف پوشاک ما تناسبي با وضع اقتصادي ما ندارد.
سبک پوشش ما باعث وابستگي و مقروض شدن مي شود

شما احتمالا در اطراف خودتان هم افراد يا خانواده هايي را سراغ داريد که بخش نسبتا زيادي از درآمد خود را صرف خريد انواع پوشاک و کيف و کفش و … و نيز لوازم آرايش مي کنند حال آنکه نه نياز مبرمي به اين تنوع و گوناگوني دارند و نه وضعيت اقتصادي آنان اقتضاي چنين هزينه هايي را مي کند؛ اما مثلا حاضرند از اوقات فراغتشان بزنند و بيشتر کار کنند تا درآمد بيشتري براي خريد داشته باشند. شما نگاهي به انواع فروشگاه هاي رنگ و وارنگ و لوکسي که فروشنده لباس هاي مارک دار گران قيمت هستند، بيندازيد تا بهتر متوجه اين موضوع شويد. من کاري به جنبه فردي ماجرا ندارم، اما از منظر جامعه شناسي، برآيند اين کنش هاي افراد در جامعه، رواج فرهنگ مصرف و مصرف زدگي در عين تنبلي اجتماعي و کمبود توليد ملي خواهد بود. يعني ما را به جامعه اي تبديل مي کند که به جاي اين که بيشتر توليد کند تا از وابستگي و فقر رهايي يابد، بيشتر مصرف مي کند تا وابسته تر و مقروض تر شود. پس از اين منظر هم مي توان به فرهنگ پوشش ما که در واقع بخشي از سبک زندگي ماست، نقد وارد کرد.

منبع:خراسان| نویسنده:  حسن رضايي بحر آباد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا