خواندنی

دو قدم به‎ظاهر کوچک برای برداشتن گام‎های بزرگ‎تر

موبنا – سمیه سادات حسینی – انجام چند کار کوچک، راحت تر از انجام یک کار بزرگ است. در بسیاری از موارد، این گزاره می تواند درست به نظر رسد. یکی از این موارد، شاید اصلاح نظام آموزشی باشد.

این درست است که چاره نهایی، شاید این باشد که یک گروه برنامه ریز متخصص ارشد، آشنا به فرهنگ ایران و اولویت هایش و آشنا به سیستم ها و روش های کارآمد آموزشی روز دنیا و با بودجه کافی، طی جلساتی، برای اصلاح بنیادین نظام آموزشی ناکارآمد و کهنه ما، برنامه ای جامع و قابل اجرا، تدوین و سپس آن را اجرا و بر آن نظارت کنند.

اما به نظر می رسد چنین عزم یا امکانی فعلا وجود ندارد و اولویت های کشور، بنا به شرایط، حول محور مسایلی اساسی تر و فوری تر نظیر اقتصاد می چرخد. پس چه باید کرد؟ آیا باید آموزش و پرورش را به حال خود رها کرد تا همچنان نسل های آینده، گرفتار تبعات و مشکلات آن باشند؟

یا می شود به جای انتظار و ادامه دادن همین راه غلط، به تدابیری کوچک تر با بودجه کمتر اندیشید؟

بنا بر تجربه شخصی خود در امر تدریس در مدارس و غیر آن، دو پیشنهاد دارم که از نظر اجرا و بودجه، بسیار راحت تر از تغییرات و اصلاحات کلان و بنیادین، قابل دسترسی است.

پیشنهاد اول: در هر مدرسه، دو یا سه کلاس که مساحت بزرگ تری دارند، صندلی ها یا نیمکت ها، به جای اینکه پشت سر هم چیده شوند، به صورت نیم دایره یا دایره کامل دور تا دور کلاس قرار گیرند و جایگاه آموزگار روبروی این نیم دایره یا در مرکز دایره باشد. در هر مدرسه دو تا سه کلاس اختصاص به این نوع چیدمان داده شود. و هر آموزگار بنا به نوع درس خود، موظف باشد یک پنجم الی یک سوم کلاس های خود را در این کلاس های مدور برگزار کند.

اما فواید این کار چیست؟

۱- با کنار هم نشستن دانش آموزان (و نه پشت سر هم نشستن شان) به راحتی، “فرصت برابر” برای همه فراهم می شود. این فرصت برابر، علاوه بر افزایش امکان مشارکت در کلاس و افزایش سطح توجه دانش آموزان به موضوع کلاس، خود نوعی تشویق یا اجبار به مشارکت برای دانش آموزانی فراهم می کند که در حالت سنتی چیدمان کلاس ها، به عمد یا اجبار قد بلند خود، در نیمکت های انتهایی نشسته و خود را از مشارکت در کلاس، کنار می کشند.

این امر، ظرف مدتی نه چندان بلند، ضرورت مشارکت و امکان فرصت برابر را برای دانش آموزان، نهادینه می کند. حس مسوولیت پذیری آنها را افزایش داده، در عین حال خلاقیت آنها را تحریک می کند تا برای نحوه مشارکت و میزان تاثیر گذاری خود، راه های جدید تر و موثر تر بیابند.

۲- فایده دیگر این روش، این است که آموزگاران، ناچار می شوند، روش خود را از تک گویی و انتظار اطاعت از دانش آموز، به مدیریت کلاس تغییر دهند. و باید بتوانند همه را در محتوا شریک کنند. در عین حال ناچار به روزآمد کردن مدام اطلاعات خود هستند. چرا که مشارکت همگان در بحث ها، باعث ایجاد چالش های جدی و نیاز به پاسخ های جامع ، می شود.

پیشنهاد دوم: این پیشنهاد که دیرتر از پیشنهاد نخست قابل دستیابی است، به نوعی ایجاد زمینه های بیشتر برای دستیابی به هدف اول است. و آن تغییر استاندارد مساحت و فرم کلاس های درس هنگام ساخت یا تعمیرات مدارس است. و باید از مستطیل های فعلی، به مربع های بزرگ تر، تغییر کند. در مورد مدارس غیر انتفاعی نیز، باید این استانداردها در هنگام اخذ مجوز فعالیت در نظر گرفته شود. طبعا چنین تغییری باید با کاهش تعداد دانش آموزان در کلاس ها همراه باشد. و نیازمند بودجه ای بیشتر است.

این دو تغییر، مسلما تمام نیازهای نظام آموزشی را پاسخ نخواهد داد و همچنان، چاره نهایی دست یافتن به سیستمی کارآمد، همان است که گروهی با تخصص و بودجه کافی به طور کلان به درمان این سیستم بپردازند. اما شاید بتوان گفت: “انجام دادن چند کار کوچک، بهتر از منتظر ماندن برای انجام یک کار بزرگ است.”

 منبع:عصرایران 

Mobna-Telegram

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا