ما در چه نقطهای از تاریخ قرار گرفتهایم؟
موبنا – از زمان آغاز جنگ جهانی دوم به بعد انسان روی کره خاکی بیش از دو قرن گذشته با جنگهای بزرگ و مرگ و میرهای ناشی از آن مواجه شد. دانشمندان و متخصصانی که مسایل پیرامون جنگ را بررسی میکنند از عصری که هم اکنون در آن زندگی میکنیم با عنوان «صلح طولانی» یاد میکنند. ولی به نظر شما آیا شرایط ما بهتر شده است و نسبت به گذشته در دوران بهتری زندگی میکنیم؟ نتایج حاصل از یک مطالعه جدید نشان داد از هم اکنون می بایست ۱۰۰ سال عبور کند تا متوجه شویم که دقیقا در چه عصری میزیستهایم. این محققان بر این باورند که تنها در قرن آینده متوجه خواهیم شد که انسان عصر حاضر شرایط مطلوبی دارد یا اینکه در میانه یک نوسان آماری به سر میبرد.
انسانشناسان و دانشمندان علوم سیاسی بر این باورند که تحولات قرن بیست و یکم خطر بروز درگیریهای داخلی وسیع، گسترش دموکراسی، وابستگیهای اقتصادی و تهدیدهای بینالمللی مربوط به حملات هستهای را به دنبال داشته است. اگر بخواهیم این دیدگاه را از نظر آمار و ارقام بررسی کنیم، تنها تعداد اندکی از مشکلات یاد شده در سالهای اخیر به جنگهای نظامی تمام عیار تبدیل شدهاند و در مقابل، تعداد کمی از آنها در صدها هزار جنگ صورت گرفته در قرنهای نوزدهم و بیستم روند زندگی مردم را تغییر دادهاند.
با همه این توضیحات دانشمندان میگویند که در حال حاضر مشخص نیست ما در چه نقطهای ایستادهایم و در چه شرایط زمانی زندگی میکنیم. به هر حال، برای آنکه مشخص شود آیا واقعا در دوره زمانی با هماهنگی واقعی زندگی میکنیم یا بدون اطلاع دقیق وسط یک آشفتگی قرار گرفتهایم، «آرون کلائوست» از دانشمندان علوم رایانه در دانشگاه کلورادو اطلاعات «پروژه همبستگی جنگ» را که در علوم سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد به دقت مورد تحلیل قرار داد. این اطلاعات مجموعه کاملی از آمار و ارقام مربوط به تاریخ شروع و خاتمه جنگها، تعداد کشته شدگان در آنها و … مربوط به ۹۵ جنگ بین سالهای ۱۸۲۳ تا ۲۰۰۳ را شامل میشد. به عنوان مثال، بر اساس دادههای مذکور در جنگ کریمه که در سال ۱۸۵۳ میلادی صورت گرفت بیش از ۲۶۴ هزار سرباز جان خود را از دست دادند. در جنگ جهانی دوم بیشتر از ۱۶.۶ میلیون نفر کشته شدند و نبرد «یوم کیپور» در سال ۱۹۷۳ میلادی ۱۴ هزار و ۴۰۰ نفر را به کام مرگ کشاند. در این آمار و ارقام اطلاعات مربوط به جنگهای داخلی و بازیگران غیردولتی این عرصه از جمله گروههای تروریستی گنجانده نشد.
تحلیل روی این آمار و ارقام نوسان کشته شدگان جنگ را نشان داد و آن را با طیف عادی نوسانات مرگ و میر در سالهای اخیر مقایسه کرد. بر اساس این مطالعه تعداد کشته شدگان در یک جنگ به خصوص از حداقل ۱۰۰۰ نفر تا چند میلیون نفر در جنگ جهانی دوم تغییر کرد. کلائوست به منظور به دست آوردن نتایج کاربردی از این مطالعه تعداد تلفات در همه نبردهای دو قرن گذشته را با یکدیگر جمع کرد و در پایان متوجه شد به طور میانگین در هر جنگ ۲۶ هزار و ۶۲۵ نفر جان خود را از دست دادهاند.
سپس او مدلهای رایانهای ویژهای را به کار گرفت تا دوره زمانی بین سالهای ۱۸۲۶ تا ۲۰۰۳ را تحلیل کند و بر اساس آن تناوب جنگ و مرگ و میرهای ناشی از آن در این دو قرن را به دست آورد. کلائوست در این بررسیها متوجه شد که تنها جنگ جهانی دوم یک ناهنجاری آماری در تاریخ نبوده است و نسبت کشته شدگان در آن در مقایسه با دو قرن گذشته کمتر بوده است.
این مطالعه همچنین نشان داد سپری شدن چند دهه بدون مرگ و میرهای ناشی از جنگ اتفاق عجیبی در تاریخ نبوده است و با این وجود هر زمان که صلح طولانی برقرار شده است، یک درگیری بزرگ آن را به هم زده است. کلائوست با برسیهای آماری خود به این نتیجه رسید که بر اساس روندهای طی شده ما هم اکنون در یک «صلح بزرگ» هستیم و آنچه که نوسانات تاریخی نشان میدهد، برای آنکه شرایط صلح کنونی به ناپایداری برسد میبایست ۱۰۰ تا ۱۴۰ سال دیگر سپری شود.