مشکلات رفتار شبکهای درایران
امروز دیگر کانالهای ارتباطی سنتی و رسمی در دنیا انحصاری در ارایه اخبار و رویدادهای روز ندارند، درواقع هر فردی با تلفنهمراهش میتواند یک خبرنگار باشد و جدیدترین اتفاقهای شهر یا کشورش را برای میلیونها نفر به اشتراک بگذارد. شبکههایاجتماعی و نرمافزارهای موبایلی قرار است با توسعه کانالهای اطلاعرسانی، آگاهی مردم را ارتقا دهد، از حق دانستن آنها دفاع کند و راهی باشد برای دستیابی مردم به اطلاعات آزاد و بدون دروازهبانیهای مرسوم در کانالهای رسمی، با این حال این امکانات ارتباطی جدید در فرهنگهای متفاوت کاربردهای متفاوتتری هم پیدا میکند. در ایران چیزی که عیان است استفاده گسترده از نرمافزارهای رایگان پیامرسان در گوشیهای هوشمند موبایل برای فرستادن عکس، فیلم و مطالب متنوع است. اما در کنار این کارکردها، بعضی از ما ایرانیها از قابلیتهای نرمافزارهایی مثل وایبر، واتسآپ و اینستاگرام برای نشاندادن سبک زندگیمان به دیگران استفاده میکنیم. سبک و سیاقی که بیشتر در قشر مرفه جامعه مرسوم شده است که مثلا از جدیدترین خودرو یا مبلمان لوکس خانهشان یا آخرین سفر خارجیشان عکس بگیرند و آن را در شبکههایاجتماعی به اشتراک بگذارند تا سبک زندگیشان را به دیگران نشان دهند یا بهتر بگوییم به رخ بکشند.
تقریبا ١٠روز پیش بود که خبر دو تصادف مرگبار در خیابانهای تهران منتشر شد؛ تصادفهایی که تعدادی از جوانان مرفه سوار بر خودروهای چند صد میلیونیشان را به کام مرگ کشاند. خبر به یکی از پرسروصداترین رویدادهای هفتههای اخیر تبدیل شد آن هم به دلیل بازتابهای متفاوتش در شبکههایاجتماعی و موبایلی؛ مرگ جوانان بیستو
چند ساله به دلیل بیاحتیاطی در رانندگی و سرعت غیرمجاز، به خودی خود تاسفبار و غمانگیز است، با این حال بخشی از واکنشهای مردمی در شبکههایاجتماعی نسبت به مرگ این جوانان نشاندهنده بیتفاوتی، انزجار یا حتی نوعی خشم فروخورده در میان گروههایی از اقشار جامعه بود. با این بهانه به سراغ حاجی محمد احمدی، مدرس دانشگاه در رشته علوماجتماعی ارتباطات رفتیم و از او پرسیدیم چرا وسایل نوین ارتباطجمعی در جامعه ما بهجای اینکه به ارتقای فرهنگ و ارزشهایمان کمک کند، امروز وسیلهای شده برای ترویج ضدارزشها و ناهنجاریهای اخلاقی؟ چرا عدهای از این ظرفیتها برای فخرفروشی داشتههایشان استفاده میکنند و عدهای دیگر حسرت نداشتههایشان را میخورند و واکنش منفی نشان میدهند؟ بخشهایی از این گفتوگو در ادامه آمده است.
اختلاف طبقاتی و نابرابریهای اجتماعی نهتنها در جامعه ما بلکه در بسیاری از جوامع پیشرفته هم وجود داشته و دارد؛ درواقع اتفاق جدیدی نیست. آیا این شکاف طبقاتی گسترده است که باعث میشود در جامعه ما برخی در واکنش به مرگ چند جوان که فیذاته دردناک است، زبان به فحاشی و توهین بچرخانند؟
همانطور که گفتید شکاف طبقاتی در هر عصری وجود داشته و مربوط به این دوره هم نیست یعنی عصر حاضر مستثنی نیست اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا بر اثر وقوع چنین رویدادی که منجر به کشته شدن چند انسان شده، واکنشهای بسیار عجیبی در شبکههای اجتماعی را شاهد هستیم. بهویژه الفاظی رکیک و توهینآمیز درست مانند اتفاقهایی که پیش از این هم روی داده بود. امروز هم عدهای که نمیتوان گفت صرفا قشر ضعیف یا متوسط جامعه بودند (شاید پولدارها هم در میان آنها باشند)، به صفحه فیسبوک و اینستاگرام مرحومه پورشهسوار رفتند و فحاشی و توهین کردند. بهنظر من علت این کینهتوزیها و رویدادهایی که نفرت جامعه را تحریک میکند این است که نابرابری و اختلافهای طبقاتی در جامعه ما روزبهروز بیشتر شده است. شاید یک روزی طبقه متوسط در جامعه ما وجود داشت اما امروز دیگر چیزی بهعنوان طبقه متوسط نداریم.
این قشر رو به اضمحلال رفته است. اقشار متوسط هر روز ضعیفتر میشوند و از نظر توانایی اقتصادی دیگر متوسط محسوب نمیشوند. حال این سوال پرسیده میشود که چرا واکنشهای توهینآمیز؟ بهنظر من این حرکتها ناشی از این است که شبکههایاجتماعی و شبکههایموبایلی فرصت ظهور و بروز برای این فراوانی جمعیت بهوجود آورده است. فردی که در جامعه امروز از تضاد طبقاتی وحشتناک رنج میبرد و مشکلات زیادی در زندگی متحمل میشود، با در دست گرفتن یک گوشی اندروید، تمام عقدهها، عصبانیتها و احساس عدم امنیتی که بر اثر این نابرابری در جامعه حس میکند را بروز میدهد و درواقع میخواهد کینه و عصبانیتش را سر یک فرد خالی کند. تمام این واکنشهای توهینآمیز ناشی از این احساس است.
البته نمودها و نشانههای بیرونی آن در صور مختلف قشر بندیهای اجتماعی دیده میشود. بهویژه مبارزه منفی مردم علیه مردم که در بسیاری از محیطها شکل گرفته و دنبال میشود. مردم نارضایتی خود را از شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه این گونه نشان میدهند یعنی مسبب کاستیهای زندگی خود را، دیگران بهویژه اقشار مرفه جامعه میبینند. راههای ارتباطی میان فردی و شبکههایاجتماعی موبایلی به دلیل سهولت و در دسترسبودن، ابزاری میشود برای رساندن صدای اعتراض مردم به یکدیگر. از این پس هم تظاهرات (نمودهای) متفاوت در قالب شادی و تنفر در جامعه خواهیم داشت. واکنشهای منفی نوعی مبارزه از طرف کسانیکه سرخورده خشمگین میشوند است. یعنی مردم بهویژه جوانان ناراضی گله و خشم خود را به اینگونه بروز میدهند.
اگر بخواهیم روی ظرفیتهای شبکههایاجتماعی و نرمافزارهای ارتباطی موبایلی متمرکز شویم، درحال حاضر جامعه ما بهگونهای است که استفاده از این ابزار گاه به جای ارتقای فرهنگ، بهصورت ضدفرهنگ عمل میکند. فکر میکنید علت این مسأله چیست؟
اگر نگاهی تاریخی به تحولات اجتماعی ایران بیندازیم، میبینیم که در طول تاریخ هر رسانه و وسیله ارتباطی که وارد کشور شده، معمولا با مخالفت، مقاومت و واکنشهای تقابلی گروههای مرجع مواجه بوده. این روند ادامه داشته تا به زمان فعلی رسیدهایم. ما به دلیل عدمشناخت رسانهها تنها حربهای که به کار گرفتیم «نه» گفتن و مقابله با ورود هر نوع وسیله ارتباطی جدید بوده است. درصورتیکه هر رسانهای براساس خاستگاه و نیازی بهوجود آمده و هیچگونه ضدیتی با دیگر رسانهها ندارد. شبکههایاجتماعی هم ضرورت زمانه ما هستند. این امکانات ارتباطی نوین ضرورت زمانه پستمدرن امروزی جهان است. صحبت من صرفا در مورد جامعه ایران نیست. درحالیکه جامعه ما درحال گذار از سنت به مدرنیته است و شبکههایاجتماعی به نوعی ابزارهای پستمدرن محسوب میشوند که خاصیت اصلی آنها ساختارشکنی است.
جامعه ایران درحال بیدارشدن از یک خواب سنتی است و فرآیند گذر از سنت به مدرنیته را طی میکند و شبکههایاجتماعی بهترین مأوا و مکان برای بیان خواستهای مردم است؛ بیان بیپروای خواستههای مردمی که گاهی بدون رعایت اخلاق و بدون درنظرگرفتن هنجارهای مختلف اجتماعی صورت میگیرد.
فراوانی آدمهایی که از این ظرفیتها استفاده میکنند، اکثرا جوان هستند که عمدتا خواستهها و نیازهای برآورده نشده بسیاری دارند و همین میشود که افراد برای رفع همین گرهها یا برای تفریح و سرگرمی از ظرفیت شبکههایاجتماعی استفاده میکنند. نکته اما اینجاست که در جامعه ما چرا این ابزار به شکل منفی استفاده میشود تا دیگران را از صحنه رقابت خارج کند علل این کنشها به ریشههایاجتماعی و اقتصادی جامعه ایران برمیگردد که جامعهشناسان باید مورد بررسی قرار داده و با بررسی رفتارشناسانه، راهکارهایی برای برونرفت از این موقعیت ارایه دهند.
شما بهعنوان صاحبنظر علوم ارتباطات فکر میکنید چه راهکاری میتوان برای کاستن از برخی استفادههای نامطلوب از این شبکهها ارایه داد؟
بهنظر من یک کار مهم این است که نهادهای آموزشی و نهادهای یاددهنده از مهدهایکودک و مدارس گرفته تا دانشگاهها، تریبونها و سیمنارهایی که با مردم بهطور مستقیم و بدون واسطه گفتوگو میکنند، برگزار کنند تا فرهنگسازی شود. ما باید بتوانیم دادههای بیشتری در اختیار مردم قرار دهیم تا آگاهی عمومی افزایش یابد و مردم درک کنند که محیطهای مجازی محل عقدهگشایی و توهین و فحاشی نیست و در مقابل این واقعیت را برای مخاطبان و کاربران این شبکهها نهادینه کنیم که ظرفیت بسیار خوبی برای بالابردن دانش و آگاهی در حوزههای مختلف و شکوفا شدن بینش انسان نسبت به جهان در اختیار دارند و میتوانند از آن به بهترین نحو ممکن استفاده کنند.
تمام مشکلات امروز ما برمیگردد به ندانستههای زیاد ما در این حوزه. شبکههای نوین ارتباطی آمدهاند تا مشکلاتی را از ما حل کنند نه اینکه مشکلی بر مشکلات ما بیفزایند. وظیفه رسانهها هم در قبال این مسأله، این است که اطلاعات صحیح و روشن و جامع، (نه با سرکوب و نگاه جانبدارانه) به مردم ارایه دهند. نباید بگذاریم بلایی که در موضوع ویدیوها و ماهوارهها بر سرمان آمد در مورد شبکههایاجتماعی و موبایلی هم رخ دهد. بدانیم که ممنوعیت و طرد کردن تنها به ازدیاد توجه منجر میشود و عملا مشکل را حل نمیکند.
بهعلاوه بهنظر میرسد میتوانیم از ظرفیت شبکههایاجتماعی برای آموزش و شناخت بهتر مردم از این شبکهها استفاده کنیم؛ بهویژه از طرقی که بیشترین تأثیر را دارد. مثلا صداوسیما که رسانهای دیداری و شنیداری است میتواند با برنامهسازیهای بسیار مفید به این روند کمک کند. مساجد و مکانهای فرهنگی جایجای شهر میتواند محلی برای آموزش استفاده درست از ظرفیت این شبکهها باشد و صاحبنظران جامعهشناسی، اساتید دانشگاه و روحانیون میتوانند کمک کنند که آگاهی مردم افزایشیافته، مفهوم مشارکت اجتماعی را درک کنند و جامعه به سمتاندیشه شبکهای پیش رود. چیزی که اکنون بدیهی است این است که ما در ایران در اندیشه شبکهای مشکل داریم.
منبع: روزنامه شهروند