ارتباط شگفت انگیز مغز و اصوات!
مجله آنلاین موبنا – صداهای مختلف تواناییهای متفاوتی برای ایجاد عکسالعمل در شنونده دارند، حال فرقی نمیکند این اصوات صداهای طبیعی باشند و یا یک موسیقی خاص باشد. محققان بسیاری از دوران یونان باستان مجذوب رابطه شگفتانگیز میان اصوات و سطوح احساسات شدهاند و تلاش برای آشکار ساختن مکانیسمهای این رابطه قوی حتی تا امروز نیز ادامه داشته است. ازاینرو میتوان شگفتانگیز بودن این مسئله برای آدمی و حتی محققان امروزی را به خوبی درک کرد.
دانشمندان عصبشناسی ناحیههای مختلفی از مغز را معرفی کردهاند که ارتباط قوی با احساسات ناشی از شنیدن صداهای متفاوت دارند. ازجمله این نواحی میتوان به تالاموس اشاره کرد که علاوه بر فاکتور گفتهشده، به تنظیم خواب نیز کمک میکند. ناحیه بعدی مخچه است که این منطقه نیز درعینحال که احساسات مرتبط با اصوات را درک میکند، به انجام فعالیتهای مرتبط با یادگیری نیز یاری میدهد. نواحی دیگر شامل آمیگدال و کورتکس مغز هستند.
طی بررسی که در سال 2009 توسط دانشگاهی در سوئد صورت گرفت، مکانیسمهای متعددی برای آشکار ساختن رابطه میان پاسخدهی مغز به اصوات پیشنهاد شد. این مکانیسمها علتهای متفاوتی را در برمیگیرند که در ادامه به چند مورد آنها اشاره میکنیم.
- رفلکس سلولهای بنیادی مغزی: زمانی رخ میدهد که صدای موردنظر ما به صورت ناگهانی و با درجات متفاوتی از بلندی شنیده میشود و منجر به ایجاد عکسالعملهای غریزی از جانب بدن هر کدام از ما میشود.
- رفلکس بر مبنای شرایط: زمانی ایجاد میشود که صدایی را بارها شنیدهایم و هر بار دیگر که آن را میشنویم خاطرات قبلی برایمان زنده میشود. درواقع در دفعات بعدی میتوان شرایط نخستین باری که صدا را شنیدهایم به یاد آورد و درنتیجه احساسات نیز در پاسخ به این شرایط آشنا برانگیخته میشوند.
- ارتباط احساسی: در این ارتباط ممکن است برای مثال یک موسیقی را گوش بدهیم و احساسی از ناراحتی و اندوه داشته باشیم درحالیکه واقعا موسیقی مذکور ناراحتکننده نبوده است. این نیز به برداشتی که مغز هر شخص از آن موسیقی دارد برمیگردد.
- تصویر ذهنی: قطعا هر کدام از ما هنگام شنیدن صداهای خاص، تصویری ذهنی از آنها داریم که بهطور ناخودآگاه سبب درگیر شدن احساساتمان نیز میشوند. این تصویر ذهنی میتواند به دلیل قرارگیری در محیطی ویژه و یا احساسی منحصربهفرد که قبلتر تجربه شده است، به وجود آمده باشد.
- انتظار: گفته میشود انتظاری که از شنیدن اصوات مختلف در ذهن خود داریم، سبب پاسخگویی متفاوت مغر به آنها میشود. برای مثال زمانی که صدایی از قبل شنیده نشده را میشنوید، مغز در پاسخ به این محرک شرایطی را تجربه میکند که پیش از این وجود نداشته درنتیجه دچار حسی همانند شگفتزده شدن خواهید شد و برای بارهای بعد میتوانید از مغز خود این انتظار را داشته باشید که بهگونهای آشناتر به محرک نامبرده شده پاسخ دهد.
دو مورد اول عموما رفلکسهایی هستند که در خلال تولد همراه خود خواهیم داشت. دو مورد بعدی نیز در سالهای اولیه زندگی شکل میگیرند و مورد آخر طی دوران کودکی و در جریان زندگی فرا گرفته میشود.
همانطور که در بالا نیز اشاره شد، آمیگدال جز نواحی از مغز بود که با احساسات ناشی از دریافت صداهای مختلف ارتباط داشت. هماکنون ارتباط بیشتر این ناحیه با درک شرایط ترسآور ناشی از اصوات اینچنینی در دست بررسی است. برای مثال صدایی ویژه برای یک رت آزمایشگاهی (نوعی موش صحرایی) پخش میشود، در ادامه علائم ترس در وی آشکار میشود که این پاسخ به صوت را میتوان ناشی از امکان ایجاد محرک دردزا دانست و مغز حیوان میتواند این ارتباط را دریابد.
موسیقی
موسیقی توانایی زیادی برای ایجاد عواطف مختلف در انسان دارد. این عواطف ازجمله شادمانی، ناراحتی، ترس و یا نوستالژی همگی به وسیله چند نوت ساده و یا پیچیده بروز مییابند و میتوان آنها را از عجایب خلقت نامید! جالبتر آنکه ثابتشده است درصد بالایی از افراد متفاوت حتی از نژادهای مختلف در مورد انتقال حس خوشحالی و یا ناراحتی یک قطعه موسیقی، اتفاق نظر دارند. ازاینرو میتوان موسیقی را زبان احساسات نام نهاد! با این حال هنوز دلیل واضحی برای این امر وجود ندارد چراکه تاثیر یک صوت بر مغز، فاکتورهای بسیاری ازجمله حافظه، زبان، مراکز احساسی و گفتار را در بر میگیرد و حتی میتوان پاسخهای هورمونی را نیز در آن دخیل دانست.
با این حال اصوات و موسیقی را بیشتر میتوان به مراکز کنترل احساسات در مغز مرتبط دانست تا مراکزی که در زبان و گفتار نقش دارند. هنگامیکه صدای موردنظر قطع میشود، بسته به تجربهای که از این صدا داشتهاید، اثرات آن میتواند همان موقع از بین برود و یا تا مدتها باقی بماند. مغز ارگانی است که شگفتیهای بسیاری را در خود جای داده است، فلسفه درک اصوات مختلف و ارتباط احساسی با آنها نیز نمود دیگری از این شگفتیها خواهد بود که تلاش برای آشکار سازی کامل مکانیسمهای آن همچنان ادامه دارد. امیدواریم در آیندهای نهچندان دور از این راز پرده برداشته شود و به درک درستتری از آن برسیم.