اعلام رقمهای صوری در حراج بزرگ تهران؟
فروش دو میلیارد و هشتصد میلیون تومنی تابلوی سهرات سپهری در حراج تهران وضعیتی را رقم زد که از پس آن شایعات اثبات نشده ای به گوش می رسد؛ این که آیا این گردش مالی واقعی بوده یا نه امری ست که برخی به دیده ی تردید به آن می نگردند. سازوکار نه چندان شفاهی که در این حراجی فارغ از صحنه آرایی اش، وجود داشت ابهام ها را درباره ی میزان واقعی پول رد و بدل شده به وجود آورده که شاید در آینده رفع شده یا به آن دامن زده شود.
اما سوال مهم این جاست که این حراج با توجه به اقتصاد هنری ای که در ایران وجود دارد چقدر با واقعیت های بیرونی هم خوان است. این که برخی متولیان اعلام کنند که چندین میلیارد تومان پول در این حراج رد و بدل شده و عملا پی ساختن کریستیز ایرانی باشند به خودی خود اشکالی ندارد اما جریانی که مدتی ست راه افتاده و در حال تبدیل کردن بنیادهای با سابقه به نمونه های وطنی ست کمی جای تردید باقی می گذارد.
رقم های اعلام شده در حراج تهران صوری ست؟
حراج سالیانه ی کریستیز از یک ساختار مدیریتی روشن و با سابقه برخوردار است که نمی توان یک شب و مانند قصه ی اسلامی کردن نوبل از ان کپیه برداری صرف کرد و باساختن صحنه ای دل انگیز و اعلام ردوبدل شدن پولی هنگفت از آن ستایش کرد. اصولا قیمت ها گاهی در حراجی های هنری به شکلی جعلی و نمادین پایین و بالا می شوند و درباره ی نقاشی سپهری نیز همین مساله مصداق دارد. صد البته اکثر اهالی هنرهای تجسمی نیز از این حراج ظاهرا پرمنفعت حمایت می کنند و صدالبته سایت های افراطی و دلواپس هم بر طبل منفی بافی و پرگویی می کوبند که اصلا در این مقال محلی از اعراب ندارند.
اما سوال مهم این جاست که چه کسانی قیمت گذار و حراج کننده و ناظر بوده اند بر این ماجرا؟ چرا چند روزی ست که برخی از غیرواقعی بودن برخی خریداران و نمایشی بودن حراج دم می زنند؟ قطعا کسی مانند علیرضا سمیع آذر آن قدر باهوش است که به این تردیدها پاسخ روشنی بدهد و اجازه ندهد این تصویری که در حال ساخته شدن است بیش از پیش حاکم فضای حراج شود. بنابراین سوال مهم این است که آیا این میزان پول ردوبدل شده واقعی بوده یا صوری؟ قیمت گذاری ها را چه کسانی انجام داده اند؟ و آیا اصولا برخی از آثار فروش رفته در حراج این قدر ارزش و اهمیت دارند؟ آیا واقعا تابلوی سپهری نزدیک به سه میلیارد به اقتصاد هنرهای تجسمی اضافه می کند؟
این ها سوال های مهمی هستند که نباید در فضای شادمانی بعد حراج سرسری از آن ها عبور کرد. هرچند متاسفانه هیاهوی دلواپس و پایداری و انواع این ها باعث می شود برخی این انتقادها را کنار ایشان قرار دهند که مطلقا چنین نیست و بحث ما صرفا برای شفاف تر شدن فضاست. در این که فضای هنرهای تجسمی با مدیران موفقی چون سمیع آذر اگر بتواند چنین گردش مالی ای به وجود بیاورد قابل تحسین است تردید وجود ندارد، اما ما فقط قصد سوال داریم و بس. چه اگر چنین رقم درشتی در اتمسفر هنرهای تجسمی ایران بچرخد و آثار را بخرد که باغچه مان تبدیل می شود به گلستان…
بنابراین تردیدها کماکان باقی ست، مهم ترین اش هم در حوزه ای صادق بودن میزان رقم مذکور است. هرچند خبرنگاران تجسم بسیار از این حراج استقبال کردند اما هیچ کدام در هیچ رسانه ای به این مساله که این میزان نقدینه گی چه سازوکاری دارد نپرداختند. اما حال بعد از چند روز شایعات به گوش می رسد که راس شان ماجرای تابلوی سپهری را هدف قرار داده و این که شاید این تابلو به شکلی صوری به فروش رفته باشد…
این فقط یک شایعه است که مدام قوت می گیرد و فکر می کنیم اگر متولیان حراج پاسخ روشنی به این دست تردیدها بدهند همه با خیالی راحت تر و اعتمادی دوچندان به این جشن باشکوه هنر توجه خواهیم کرد. حال می توان به این سوال ها پاسخ داد و می توان از کنارشان گذشت و این بسته گی دارد به نگاه متولیان حراج تهران و صدالبته این شایعات ییرامون هر حراج هنری ای در جهان وجود دارد و به معنای زیر سوال بردن نفس رفتار و کار فوق العاده ی حراج تهران نیست.