فید

هر قورباغه‌ای قورت دادنی نیست!

می‌خواهید به توصیه برخی از کتاب‌های موفقیت آن‌چه را که قبلا انجام نداده‌اید را یک طرف کاغذ و دستاورد‌های‌تان را در طرف دیگر کاغذ بنویسید؟ کارخوبی می‌کنید؛ همه ما شاید هر روز باید کارنا‌مه‌مان را روی میزمان بگذاریم و برای روزهای بعد برنامه بریزیم.

دیگر چه؟ می‌خواهید یک فهرست بلندبالا از آنچه را که قرار است را انجام دهید تدوین کنید و برای جبران کم‌کاری‌ها و اشتباهات‌تان در گذشته چند قانون جهادی را هم وضع کنید؟ می‌خواهید درست از همین لحظه آدم دیگری شوید؟ آدمی که در بیست و چند سال و سی و چند ‌سال گذشته نبوده‌اید؟

شاید بد نباشد که پیش از قورت دادن چنین قورباغه بزرگی این مطلب را بخوانید و بعد تصمیم بگیرید. می‌خواهید پنیرتان را سرجایش بگذارید؟ این روزها بازار فروش کتاب‌هایی که به روانشناسی موفقیت می‌پردازند داغ است؛ درحالی‌که پرفروش‌ترین رمان‌های سال به زحمت چاپ دوم و سوم را رد می‌کنند، این کتاب‌های روانشناسی عامه‌پسند از چاپ دهم و حتی بیستم هم عبور می‌کنند و اگر تصور کنیم که هر کتاب خریداری شده را حداقل دو نفر می‌خوانند، می‌توانیم امیدوار باشیم که هر کدام از این کتاب‌های پرفروش را چند میلیون ایرانی مرور می‌کنند؛ کتاب‌هایی که حرف اصلی‌شان «تو می‌توانی!» است و این حرف را در قالب قورت دادن یک قورباغه پشت میز کار یا پس گرفتن دادخواست طلاق و مرمت کردن یک ازدواج ویران‌شده تحویل مخاطب می‌دهد.

قورباغه در گلوی‌تان گیر نکند! واقعا می‌توانید؟ کتاب‌های عامه‌پسندی که این روزها چند‌ده‌بار چاپ می‌شوند و در قفسه روانشناسی کتاب‌فروشی‌ها جا خوش می‌کنند، به شما می‌گویند که شکستن شاخ غول تنها کار رستم نیست و از نظر نویسندگان‌شان دلیلی ندارد که در زندگی آدم توانایی مثل شما خشم، غم، عصبانیت و اضطراب جایی داشته باشد. خواندن این کتاب‌ها می‌تواند برای هر کسی لذت‌بخش باشد؛ از یک مادر بزرگ ۶۰ ساله که دوره‌ای از افسردگی میانسالی را می‌گذراند یا خانم جوانی که احساس می‌کند هنوز جفت زندگی‌اش را پیدا نکرده و نگران تنها ماندن در روزهای پیری است گرفته تا یک کارمند اخراجی و بی‌پول یا مادری که از پس مهار پسر بچه پرانرژی‌اش برنمی‌آید. لابه‌لای برگه‌های این کتاب‌ها می‌توانید کلید حل همه مشکلات را پیدا کنید و پاسخ همه سوال‌های بی‌جواب‌تان را هم بگیرید. اما مراقب باشید! «علم» روانشناسی میانه‌ای با این حرف‌ها ندارد و اگر همه روانشناسان عالم بسیج شوند، نمی‌توانند به شما قدرت شکستن شاخ قول را بدهند. مثبت‌اندیشی یعنی چه؟

«قضاوت نکنید!»، «خشم‌تان را قورت دهید!»، «باور داشته باشید که دنیا روی انگشت‌های شما می‌چرخد!» و. . . اینها پیام‌هایی است که در برخی همایش‌های مثبت‌اندیشی و کتاب‌های روانشناسی موفقیت می‌توانید ردشان را پیدا کنید. نویسندگان این پیام‌ها معتقدند اگر بخواهید، می‌توانید هر سنگی را‌ بردارید و کاری کنید که دنیا به خواسته شما پیش برود. از نظر آنها مثبت‌اندیشی حاصل حسن‌نیت بی‌قید و شرط شماست و اعتماد بی‌قید و شرط‌تان به خودتان هم می‌تواند کار را تمام کند و شما را به مرکز ثقل جهان تبدیل کند. اما واقعیت چیست؟

برخی بر این باورند که خشم آموختنی است، ‌اما واقعیت این است که خشم احساسی ذاتی است که آموزش می‌تواند آن را در شما تقویت کند. حتی یک نوزاد تازه به دنیا آمده هم با حس طبیعی و ضروری خشم آشناست و می‌تواند وقتی که تمایلی به خوردن شیر ندارد، به محض قرار گرفتن سر شیشه شیر در دهانش، خشمش را متوجه‌تان کند و با داد و گریه به شما بفهماند که اوضاع بر وفق مرادش نیست. حالا برای مثبت‌اندیشی به سرکوب خشم و پاک کردن رد پایش از زندگی‌تان نیاز دارید؟ از نظر ما خیر! آنچه شما برای مثبت‌اندیش بودن به آن نیاز دارید، آموختن راه مدیریت خشم است؛ آموختن اینکه کجا، چطور و چه اندازه باید این حس را ابراز کنید و کجا باید نمایش آن را به تعویق بیندازید. این قانون در مورد همه احساسات منفی یا واکنش‌های منفی دیگر هم صدق می‌کند.

قرار نیست شما قضاوت نکنید و با ساده‌لوحی اجازه دهید که از یک سوراخ هزاران بار گزیده شوید، بلکه قرار است درست و به‌جا و باتوجه به شواهد منطقی قضاوت کنید. می‌خواهید با همه کسانی که از آنها فاصله گرفته بودید رابطه برقرار کنید؟ خیلی هم خوب! اما قبل از پیش‌قدم شدن برای برقراری رابطه، به عواقب تصمیم‌تان فکر کنید. شما چرا رابطه را قطع کرده بودید و چطور باید پیش بروید که آن اتفاق یا اتفاق‌های تلخ‌تر تکرار نشود؟ جهان توی مشت شماست؟ آرزوهای‌تان را فهرست کرده‌اید و می‌خواهید بساط رسیدن به تک‌تک‌شان را فراهم کنید؟ محقق شدن آرزوها، رویای هرکسی است اما پیش از آنکه عالم و آدم را خبر کنید و بگویید که قرار است زندگی‌تان چقدر متحول شود، به توانایی‌های‌تان فکر کنید. «علم» روانشناسی میانه‌ای با این باورهای خیالی و رویایی ندارد. آنچه روانشناسان برای تحققش تلاش می‌کنند، «واقع‌بینی» است نه «منفی‌بافی»! اینکه شما زمان، مکان و شرایط‌تان را در نظر بگیرید و بعد دنبال راهی برای تحقق آرزوهای‌تان براساس وضعیت موجود بگردید، یعنی موفقیت. فرد مثبت‌اندیش نمی‌گوید «من از پس هر کاری برمی‌آیم.» بلکه اهدافی را برای خودش مجسم می‌کند و بدون منفی‌گرایی و گفتن «من نمی‌توانم»، دنبال راهی منطقی و سازگار با شرایط برای تحققش می‌گردد، پس برای محقق کردن رویاهای‌تان، رویابافی نکنید و قبل از آنکه به فکر شکستن شاخ غول بیفتید، ابعاد غول را ورانداز کنید و نگاهی به قدرت ماهیچه‌های خودتان بیندازید.

شاید آنچه در توان شماست، تنها خم کردن این شاخ، آن هم پس از تمرین‌های فراوان بدن‌سازی باشد. نه صفر باشید و نه صد تا همین دیروز تا ریال آخر جیب‌تان را خرج می‌کردید و آینده اقتصادی‌تان را با چاشنی یک لبخند به باد می‌دادید؟ می‌خواهید به محض شروع جدید، به‌جز هزینه‌های ضروری برای هیچ چیز پول خرج نکنید و برای آرامش آینده، امروزتان را سخت، خیلی سخت، بگذرانید؟

نمی‌خواهیم بگوییم که کدام راه درست است. شرایط شما بیشتر از هرچیز می‌تواند در مورد درست یا نادرست بودن این رفتارها قضاوت کند، اما به شما توصیه می‌کنیم که وقتی در مورد تغییر کردن تصمیم می‌گیرید، صفر و صدی تصمیم نگیرید. تا دیروز‌ زیاد از حد تند و با سرعت رانندگی می‌کردید و از امروز می‌خواهید بیش از حد آرام رانندگی کنید؟ از نظر ما همین که پای «بیش از حد»، «همیشه» به میان می‌آید، یعنی یک جای کار می‌لنگد. هیچ وقت قاطع و مطلق در مورد چیزی تصمیم نگیرید و گرچه با دقت و همه‌جانبه در مورد آینده برنامه‌ریزی می‌کنید، اما جایی برای پیشامد‌های ناگهانی و تغییرات شرایطی که وابسته به تصمیم خودتان نیست، بگذارید.

گذشته از این برای پاک کردن اشتباهات زندگی‌تان، آنقدر سخت، قاطع و مطلق تصمیم نگیرید که بعد از مدتی رمق ادامه مسیر برای‌تان باقی نماند. همیشه رعایت حد اعتدال، آسان‌تر، خوشایند‌تر و شدنی‌تر از انجام تصمیم‌هایی است که یا روی نقطه صفر قرار دارند یا درنهایت و روی نقطه صد. این حرف‌ها را باور نکنید شعف‌زده نشوید. برخی از پیام‌های کتاب‌های روانشناسی موفقیت، بدون در نظر گرفتن شرایط شما روی صفحه‌های کتاب جا خوش کرده‌اند.

به جای آنکه پاشنه را برای عملی کردن تک‌تک آن پیام‌ها بالا بکشید، قبل از عملی کردن‌شان آنها را از فیلتر شرایط خودتان و اقتضائات زندگی‌تان بگذرانید. من می‌توانم اگر. . . قبل از شروع کار، مقدمات لازم برای تصویب طرح‌تان را فراهم کنید و شرایط را تا آنجا که می‌توانید به شرایط رویایی‌تان نزدیک کنید. گاماس، گاماس! همه بارها را یکجا روی دوش‌تان نریزید. یک آرزو را عملی کنید و بعد سراغ اجرای تصمیم دیگرتان بروید. هیچ مانعی وجود ندارد!

زمین و زمان قرار نیست برای رسیدن شما به آرزوهای‌تان دست در دست هم دهند. قبل از کمک گرفتن از دیگران، محدودیت‌های آنها را بپذیرید. من مرکز زمینم! حتی اگر به همه آرزوهای‌تان برسید، باز هم به مرکز زمین تبدیل نمی‌شوید. باد در غبغب‌تان نیندازید. شما همان آدم قدیم هستید، اما کمی موفق‌تر. همه حرف‌هایی که کتاب‌های روانشناسی مثبت می‌زنند درست است؟

واقعا «اگر بخواهید» می‌توانید با یک نگاه کوه دماوند را جا‌به‌جا کنید؟ امید بی‌خود نداشته باشید زندگی‌تان تا اینجای کار پر بوده از اشتباه و پیش از آنکه تصمیم بگیرید آینده را متفاوت و سرشار از موفقیت بگذرانید، ناامید و خسته بودید؟ جبران کردن اشتباهات خوب است و اگر شدنی باشد، می‌تواند انرژی زیادی را به زندگی‌تان تزریق کند، اما یادتان نرود که موفقیت از معادله فایده و هزینه بیرون می‌آید. تلاشی که برای ترمیم یک تکه آسیب‌دیده از زندگی‌تان به خرج می‌دهید، چقدر از شما انرژی می‌گیرد و برای‌تان هزینه دارد؟ ترمیم شدن آن آسیب حتی اگر شدنی باشد، چقدر فایده دارد؟ آیا اگر همه مرزهای میان شما و همسرتان از بین رفته و می‌خواهید این رابطه را ترمیم کنید، مجبور به باج دادن می‌شوید؟

آیا هزینه پیوند زدن این رابطه آسیب دیده، از دست دادن بسیاری از چیز‌هایی است که برای زنده بودن و شاد بودن به وجودشان نیاز دارید؟خودتان تصمیم بگیرید‍! هیچ‌کس نمی‌تواند به شما بگوید که جبران چنین آسیب‌هایی چقدر زندگی را برای‌تان شیرین‌تر می‌کند. شما باید مثبت اندیش باشید؛ درست! باید واژه‌ها و افکاری که سد‌راه‌تان می‌شوند و ناامیدتان می‌کنند را از هم از ذهن و زندگی‌تان بیرون کنید؛ آن هم درست! اما هیچ کدام این حرف‌ها به معنای آن نیست که حق دارید با خوش‌خیالی، آسان‌بینی و دادن امیدهای واهی به خود، زمینه را برای سرخوردگی‌تان در آینده نزدیک فراهم کنید.

شاید بهتر باشد به جای باور کردن همه این حرف‌های شیرین انرژی‌بخش، گاهی به توصیه قدیمی‌ها عمل کنید و لقمه را اندازه دهان‌تان بردارید. یادتان نرود که همیشه زمین خوردن و دوباره بلند شدن باعث رشد شما نمی‌شود؛ گاهی واقعا جبران آسیب دیدگی ناشی از زمین خوردگی، آسان و حتی ممکن نیست.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا