تِلو تِلو در خيابان!
سپیده علیزاده: باآنکه آمار رسمی ای از میزان مصرف الکل در میان زنان ایرانی وجود ندارد، اما آمارهای غیر رسمی از سهم ۳۰ درصدی زنان در میان مصرف کنندگان الکل حکایت داشته که آسیبهای بسیاری را به تبع خود دارد. چندی قبل آخرین آماری که سایت بهداشت جهانی در دوسال قبل از میزان مصرف الکل میان کشورهای مختلف ارائه داد، رتبه نوزدهم را برای ایران در میان کشورهای مختلف قائل شد که البته در جدول کلی، ایران به لحاظ سرانه مصرف الکل (در سطح ملی)، رتبه ۱۶۶ را داراست اما اگر کسانی را که مطلقا مشروب نمیخورند از محاسبه کنار بگذاریم، سرانه مصرف الکل در ایران و بین کسانی که مشروبخوار هستند ۲۵ لیتر در سال است (مردان حدود ۲۷ و زنان حدود ۱۸) و به این ترتیب ایران در مقام ۱۹ جدول قرار میگیرد. سهم قابل توجه گروهی از زنان در مصرف الکل اما اتفاقی نامیمون برای جامعه ایرانی است که آسیبهای مختلفی را برای زنان مصرف کننده الکل میتواند به همراه داشته باشد. از این رو، قابل مشاهده است تعداد زنان و دخترانی که بعداز افتادن در گرداب مصرف الکل و به اصطلاح الکلی شدن، به دنبال ترک مصرف آن هستند. این گروه از زنان، اعتیاد دارند و اعتیادشان به مصرف الکل است که مصرف مداوم آن، مشکلاتی جدی برایشان به همراه آورده و در تلاش برای ترک آن هستند. گزارش مستندی که در ادامه میآید، از یکی از مراکز حمایتی زنان آسیب دیده است و روایت عینی مددکار کمپ ازمواجهه با زنان الکلی بوده که خلاصهای از آن را میخوانید:
افزایش مراجعه زنان الکلی
در 9 سال گذشته کار با زنان مصرف کننده مواد، به عنوان روانشناس، دختران و زنان مصرف کننده الکلی و دائم الخمر را کمتر از انگشتان دست دیده بودم. آنچه این روزها قابل تامل است، تعداد دختران جوانی است که برای درمان اعتیاد به الکل به مرکز درمانی اقامتی موسسه سیمای سبز رهایی (کمپ مرهم) مراجعه میکنند، حقیقتا نمیدانم کمپ میتواند راهکار مناسبی برای این افراد باشد یا نه، فقط در سال گذشته برابر همه سالهای کاری قبلم مراجعان مونث وابسته به الکل داشتهام که به جهت عدم آگاهی از طریقه رواندرمانی آنها، اقدام به شرکت در معدود کارگاههای آموزشی موجود کردم که ویژه پزشکان بود و نه روانشناسان! مرکز اقامت میان مدت ویژهای برای درمان و ترک الکل زنان در کشور وجود ندارد و این درحالی است که تعداد زنان وابسته به الکل در حال افزایش است و زنان در مقابل مصرف الکل آسیب پذیرتر از مردان هستند. در مرکز مذکور از تجربه بزرگ و ارزشمند انجمن معتادان گمنام در زمینه قطع وابستگی الکل استفاده و زنان دارای سابقه مصرف الکلی که در حال بهبودی و قطع وابستگی بودند را دعوت و جلسات و قدمهای دوازده گانه انجمن را برای بیمارانمان برگزار کردیم ولی با مشکلات متعددی در این زمینه مواجه شدیم مثل تعداد کم زنان با سابقه بالای بهبود یافته از الکل که قابلیت انتقال راهکار را داشته باشند و ارجاع بیمارانمان به پزشکان کارکرده در این حوزه برای آن دسته از افرادی که علائم حاد جسمانی دارند تا دارو دریافت کنند. از دیگر مشکلاتمان میتوان به مصرف همزمان الکل و سایر مواد مخدر و محرک در افراد اشاره کرد و همچنین به حضور موقتی بیماران در مراکز اقامتی که بعد از اتمام دورههای کوتاهی، توسط خانواده ترخیص میشوند. اغلب زنان مصرف کننده از طریق دردسترس بودن مواد یا الکل در محیط خانواده و شروع مصرف با اعضای خانواده، در سنین پایین شروع و وابستگی پیدا میکنند که سالها بدون مراجعه به مراکز درمانی تخریبشان ادامه مییابد. اغلب خانوادهها دود و دم و مصرف مواد را بد میپندارند ولی مصرف الکل را نه تنها ننگ نمیدانند بلکه موجب تفخر دانسته و حتی به شایعاتی در مورد کاربرد آن در سلامتی معتقدند و شاید مصرف آن در خانوادههای متمول بیشتر مشاهده شود.
ستاره، معتاد الکلی ای که دنبال رهایی است
«ستاره» یکی از مراجعانم برای درمان وابستگی به الکل بود. ۳۵ ساله است، پدر و مادرش از هم جدا زندگی میکنند و دارای یک خواهر بزرگتر از خودش است. تجربهاش را اینگونه بیان میدارد: «از ۱۴ سالگی مشروب مصرف میکردم و کار روزمرهام مست شدن بود. خانوادهام مصرف الکل را بد نمیدانستند و خواهرم هم مصرف میکرد. اوایل مصرف حال خوبی داشتم اما ۸-۷ سال آخر بدنم الکل لازم داشت و بدون الکل تلو تلو میخوردم، کنترلم دست خودم نبود، زود گریه میکردم یا میخندیدم. خواهرم مثل من وابسته نشد و کنترل مصرفش دست خودش بود. بعد از ۲۱ سال مصرف، برای اولین بار از خواهرم خواستم بهمن کمک کند تا بروم در یک مرکز درمانی، ترک کنم. انتظار داشتم من را ببرند بیمارستان ولی خودم را در کمپ ترک اعتیاد دیدم. شب اول که من را بردند کمپ، همه را کتک زدم و جیغ و داد زیادی به راه انداختم. یکی دو روز بعد که مستیام رفته بود، میدیدم که خدمتگزارهای کمپ دست و پایشان را نشانم میدهند که یکی را چنگ زده بودم و موی یکی را کشیده بودم و خجالت میکشیدم از آنچه رخ داده بود و من چیزی به یاد نداشتم. فکر میکردم بیمارستان بستری شدن انگ کمتری دارد تا کمپ. اوایل خودم را متفاوت و بالاتر از بیماران دیگر میدیدم، بیمارانی که همه چیزشان زیبایی و زنانگیشان را به خاطر وابستگی به مواد از دست داده بودند. هنوز زیبا بودم و خانوادهام را از دست نداده بودم. از روانشناس مرکز حرفهایی را میشنیدم که برای اولین بار میفهمیدم، خسته شده بودم. هشت سال گذشته را کمتر از خانه بیرون میآمدم حتی توان رفتن به سوپرمارکت را نداشتم و آنقدر تلو تلو میخوردم که همه نگاهم میکردند. بعد از سالها، حضورم در کمپ باعث شد برای اولین بار مستیام بپرد، انگار آدم دیگری شده بودم. نمیدانم علاقهام برای شنیدن صحبتهای مددیار اعتیادم به خاطر مست نبودنم بود یا برای جدید بودنش. به خودم آمدم و دیدم یک ماه پاک شدهام. از اعلام پاکیام افتخار میکردم و شروع به خدمت به همدردهایم کردم. الان 6 ماه است که پاک هستم و خانوادهام به من افتخار میکنند. سعی میکنم در جاهایی که الکل باشد حضور نیابم و هر وقت وسوسه پیدا میکنم به جلسه میروم و با راهنمایم تماس میگیرم. متاسفانه نتوانستم درسم را در مقطع دبیرستان به اتمام برسانم، دنبال کار هستم. یک جا را پیدا کردم به عنوان راننده با ماشینم آنجا شروع به کار کنم. شاید کمی دیر باشد برای شروع کردن کار و درس خواندن ولی زندگی بدون الکل را دوست دارم…»
179/