وسوسه سیاه در مسیر ملاقات خانم مترجم
این پسر پس از تعرض، اموال دختر جوان را سرقت کرد، ولی ٢ ساعت بعد دستگیر شد. حکم زندان و جریمه این متهم به تایید قضات دیوانعالی کشور رسید.
ماجرا به سال گذشته برمیگردد. روز ٢٧ اردیبهشتماه سال ٩٣ بود که دختر جوانی درحالیکه بهشدت مجروح شده و وحشت کرده بود، به کلانتری ١٣٧ نصر رفت و در شکایتی خبر از یک سرقت و آزار و اذیت داد.
اظهارات دختر جوان
او در شکایت خود به ماموران گفت: «مترجم زبان انگلیسی همزمان هستم و چندین سال است که این کار را انجام میدهم. امروز هم قرار ملاقاتی در مرکز فائو در ایران داشتم تا در مورد کارهای ترجمه زبان انگلیسیام صحبت کنم. کمی دیرم شده بود و عجله داشتم. به اتوبان چمران، تقاطع خیابان ملاصدرا رسیدم. در آنجا آدرس را هم گم کرده بودم و با عجله تصمیم گرفتم از کسی آدرس را بپرسم. اما هیچکس آن اطراف پرسه نمیزد. درحالیکه به دنبال کسی در خیابان میگشتم تا سوالم را بپرسم، ناگهان کسی مرا از پشت گرفت و مانع حرکتم شد. وقتی سرم را برگرداندم پسری را دیدم که نشان میداد ایرانی نیست و افغانی است. این پسر در آن محیط خلوت قصد آزار و اذیت مرا داشت. سعی کردم از دستش فرار کنم که او با سنگ به سرم کوبید و من به دلیل ضربه به شقیقههایم بیهوش شدم. چند دقیقه بعد به هوش آمدم که متوجه شدم این پسر مرا مورد آزار و اذیت قرار داده و پس از سرقت کیف و طلاهایم متواری شده است. برای همین بلافاصله تصمیم به اعلام شکایت گرفتم.»
کمین پلیس برای دستگیری پسر تبهکار
با اعلام شکایت این دختر جوان موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت و تلاش برای شناسایی و دستگیری متهم از سوی پلیس آغاز شد. با آغاز تجسسها ماموران کلانتری به محل وقوع حادثه رفتند و در آنجا به تحقیق و بررسی پرداختند. چند نفر از اهالی آن محل در تحقیقات به ماموران گفتند که پسری افغانی گاهی اوقات در آن اطراف پرسه میزند. برای همین کارآگاهان احتمال دادند که این پسر همان متهم تحت تعقیب باشد. برای همین در همان اطراف کمین کردند تا در صورت مشاهده متهم عملیات دستگیری را آغاز کنند. ٢ ساعت از این ماجرا گذشته بود که پسر جوان بار دیگر به همان محل برگشت. بنابراین او خیلی زود در دام پلیس گرفتار شد و تحت بازجویی قرار گرفت.
اعتراف به سرقت و تعرض
متهم در بازجوییها با اعتراف به جرم خود به ماموران پلیس گفت: «من هیچ وقت قصد آزار یا سرقت از کسی را نداشتم. اما آن روز زمانی که داشتم از محل حادثه عبور میکردم، چشمم به این دختر جوان افتاد و ناگهان وسوسه شدم. برای همین از خلوت بودن محیط استفاده کردم و او را مورد آزار و اذیت قرار دادم. بعد از آن درحالیکه داشت داد و فریاد میکرد با سنگ به سرش کوبیدم تا دیگر فریاد نکشد. سپس کیف و وسایلش را سرقت کردم و متواری شدم.»
متهم درباره حضور دوبارهاش در محل حادثه گفت: «وقتی متواری شدم، این دختر جوان بیهوش بود. برای همین ترسیدم که نکند مرده باشد. همین شد که به محل برگشتم تا موضوع را بررسی کنم و ببینم که او مرده یا رفته است. اما نمیدانستم که ماموران پلیس در آن محل کمین کردهاند و دستگیر میشوم.»
صدور حکم زندان در دادگاه
با اعترافات این پسر، پرونده وی پس از صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. این پسر به پای میز محاکمه رفت و اظهارات قبلی خود را در مقابل قاضی اصغرزاده و مستشارش تکرار کرد. او به هیأت قضائی گفت: «باور کنید آن روز وسوسه شده بودم و نمیدانستم که دارم چه کار اشتباهی میکنم. الان هم پشیمان هستم و از دادگاه تقاضای بخشش دارم.»
با این اظهارات هیأت قضائی وارد شور شدند و درنهایت این پسر جوان را به ٧سال زندان و پرداخت ٢میلیون تومان جریمه و دیه محکوم کردند. پرونده برای رسیدگی نهایی به شعبه ١٧ دیوانعالی کشور فرستاده شد و هیأت قضائی این شعبه نیز حکم صادره از سوی شعبه هشتم دادگاه کیفری را تایید کردند.
179/