مردماني كه مدتهاست به بازي گرفته شدهاند و آب شدن تيمهاي محبوبشان را به چشم ديدهاند، طي اين مدت تماشاگر نمايش مضحكي بودند كه غير از عذاب و سردرگمي ثمر ديگري نداشت. مزايدهها يكي پس از ديگري لغو شدند و دوستان به آشكارترين شكل ممكن نشان دادند ياراي دل كندن از سرخابيها را ندارند.
در غائلهاي كه راه افتاد اما غير از ملت ايران كه باز هم بازنده بودند، عدهاي نيز لقب «برنده» دريافت كردند؛ از شركتي كه براي خريد استقلال پاكت خالي داد و ظرف چند ساعت هزاران بار «گوگل» شد تا استاد معظمينيا كه با پرايد به سازمان خصوصيسازي رفت و تيتر اول رسانهها شد. با اين حال بدون ترديد اين داستان يك پيروز اصلي و بزرگ ديگر هم داشت؛ حسين هدايتي! مالك باشگاه استيلآذين در تمام اين سالها به دفعات علاقهاش به پرسپوليس را نشان داده و براي اين تيم هزينه كرده است.
فارغ از اينكه او در باشگاه خودش چه عملكردي داشت، هدايتي هميشه مشتاق بود پرسپوليس را تصاحب كند. او مدعي بود در اين صورت ميتواند از سرخپوشان يك قطب قدرتمند در فوتبال آسيا بسازد. با اين وجود هيچگاه مجال عملي براي به چالش كشيده شدن اين اراده فراهم نميشد. ماجراي مزايدههاي اخير، دست كم اين فرصت را به هدايتي داد تا ثابت كند واقعا قصد خريد پرسپوليس را داشته و مايل بوده گام اول را براي ساختن رويايش بردارد.
او حالا تا قيام قيامت ميتواند بگويد براي خريد پرسپوليس همه كار كرده، وديعه گذاشته، بالاترين رقم را پيشنهاد داده و حتي بعد از رد اهليت، نواقص خودش و شركتش را برطرف كرده اما «آقايان» نخواستند باشگاه را به او بدهند. چه بسا اگر هدايتي مالك پرسپوليس هم ميشد، نميتوانست اين تيم را به جايي برساند و شايد تجربه استيلآذين در ابعادي متفاوت تكرار ميشد اما حالا كه او پاي كار آمده و باشگاه را به وي ندادهاند، حداقل ميتواند يك «مدعي» بزرگ و هميشگي باقي بماند. از اين نظر شايد بتوان حسين هدايتي را با اكبر هاشميرفسنجاني مقايسه كرد؛ دو نفري كه بيامتحان قبول شدند، دو برنده آزموده نشده!
دو سال پيش وقتي هاشمي بعد از همه فراز و نشيبهاي زندگي سياسياش رسما براي حضور در انتخابات يازدهم رياست جمهوري ثبتنام كرد، كمتر كسي فكر ميكرد او را رد صلاحيت كنند. با اين حال زماني كه اين اتفاق رخ داد، مقبوليت و محبوبيت رفسنجاني به شكل شگفتانگيزي افزايش پيدا كرد. درست همان روزها بود كه يك هفتهنامه اجتماعي تصويري از شيخ را روي جلدش گذاشت و درشت تيتر زد: «رستگاري در دقيقه 90»! حالا شبيه همان ماجرا براي هدايتي رخ داده است. شايد اگر سال 92 صلاحيت هاشمي تاييد ميشد و او دوباره به رياست جمهوري ميرسيد، بسياري از مشكلات كشور باعث افت پايگاه اجتماعي او ميشد، چنانچه ممكن بود پرسپوليس هدايتي هم ظرف چند سال از چشم مردم بيفتد. حالا اما هر دوي آنها مرداني بهشمار ميآيند كه فارغ از همه ابهامات كاراكترشان، اگر به قدرت ميرسيدند لابد روياهاي مردم را ميساختند. دستكم اين «فرض» راجع به آنها تا ابد محفوظ خواهد ماند!
رسول بهروش/ كارشناس ورزشي