چرا دلار دوباره به پرواز درآمد؟

در بحبوحه بازاری که هر روز غافلگیرتر میشود، جهش تازه قیمت دلار این سؤال را زنده کرده که پشت پرده این پرواز ناگهانی چه میگذرد و چرا آینده مبهمتر شده است.
بررسی ریشههای افزایش قیمت دلار
به گزارش بهروزترینها افزایش قیمت دلار در ایران تنها یک عدد تازه روی تابلوی صرافیها نیست، بلکه رویدادی است که موجی از نگرانی عمومی، تحلیلهای اقتصادی و واکنشهای اجتماعی ایجاد میکند. دلار تنها یک ابزار مبادله ارزی نیست؛ در ایران تبدیل به معیار سنجش ثبات اقتصادی و حتی آرامش عمومی شده است. تغییرات قیمت دلار مستقیماً بر قیمت کالاهای ضروری، مواد اولیه تولید، مسکن، خودرو، طلا، هزینه حملونقل و حتی آینده شغلی و درآمدی مردم اثر میگذارد. به همین دلیل است که خبر عبور قیمت دلار از مرز ۱۲۲ هزار تومان—آن هم در میانه آذر ۱۴۰۴—به سرعت به یکی از مهمترین موضوعات روز تبدیل شده و بازتاب گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی داشته است.
اما این جهش ناگهانی یک اتفاق صرفاً لحظهای نیست. اگر قیمت دلار در ایران بالا میرود، تقریباً همیشه ریشههای عمیقتری در زیر پوست اقتصاد جریان دارد. ساختار اقتصاد ایران در دهههای اخیر به گونهای بوده که نوسانات ارزی نه یک استثنا، بلکه یک «قاعده تکرارشونده» است. هر چند سال یکبار، بازار ارز شوک بزرگی را تجربه میکند، اما سؤال اساسی اینجاست: چرا این چرخه هیچگاه شکسته نمیشود؟ چه چیزی باعث میشود قیمت دلار در مسیر صعودی قرار گیرد و تقریباً هر بار، یک نقطه اوج جدید ثبت شود؟
در این گزارش تحلیلی بلند، تلاش شده با نگاهی عمیقتر به عوامل اقتصادی، سیاسی، روانی و ساختاری، تصویری دقیقتر از چرایی افزایش قیمت دلار ارائه شود. ساختار متن در چهار بخش اصلی، با تمرکز بر عوامل بنیادی، سیاستهای اقتصادی، نقش بانک مرکزی و در نهایت انتظارات و آینده بازار ارز تدوین شده است. این نسخه دو برابر نسخه قبلی است و تمام خطوط مزاحم حذف شدهاند تا برای انتشار در سایت خبری آماده و استاندارد باشد.
نمودار خطی قیمت دلار در ۱۰ سال اخیر (بازار آزاد)
ساختارهای مزمن اقتصاد ایران و چرخه تکرارشونده جهشهای ارزی
اگر بخواهیم بفهمیم چرا قیمت دلار دوباره جهش کرده و چرا اساساً بازار ارز در ایران تا این حد آسیبپذیر است، باید ابتدا به ساختارهایی نگاه کنیم که در طول دههها پدید آمده و مثل زنجیرهای به هم متصل شدهاند. جهش ارزی در ایران یک «اتفاق ناگهانی» نیست، بلکه نتیجه طبیعی یک اقتصاد بیمار است. این بیماری ریشههای عمیقی دارد که بدون درمان آنها، هرگونه سیاستگذاری موقت فقط نقش مُسکن دارد.
یکی از مهمترین عوامل ساختاری، اختلاف دائمی تورم داخلی با تورم جهانی است. ایران سالهاست با تورم بالا زندگی میکند؛ تورمی که در بسیاری از سالها بین ۳۰ تا ۵۰ درصد بوده است. در مقابل، تورم جهانی معمولاً کمتر از ۵ درصد است. همین اختلاف گسترده باعث میشود قیمت دلار در بلندمدت بهطور طبیعی افزایش یابد. حتی اگر هیچ شوک سیاسی یا اقتصادی هم وجود نداشته باشد، باز هم به دلیل کاهش ارزش ریال نسبت به سایر ارزها، قیمت دلار بالا میرود. بنابراین بخشی از افزایش قیمت دلار اصلاً «جهش» نیست، بلکه بازتاب طبیعی تورم داخلی است.
عامل مهم دیگر، بیثباتی انتظارات است. اقتصاد ایران سالهاست در محیطی پرتنش قرار دارد؛ تغییرات سیاسی، تحریمها، تصمیمهای ناگهانی اقتصادی، نرخ سود ناپایدار، سیاستهای متناقض و عدم قطعیتهای گسترده باعث شده مردم نسبت به آینده اقتصاد احساس امنیت نکنند. در چنین فضایی، دلار تبدیل به پناهگاه دارایی میشود. مردم، سرمایهگذاران، تولیدکنندگان و حتی کسبوکارهای کوچک برای پوشش ریسک، بخشی از دارایی خود را به دلار تبدیل میکنند. این رفتار جمعی—حتی اگر با نیت سودآوری نباشد—به فشار تقاضا در بازار ارز میانجامد و باعث بالا رفتن قیمت دلار میشود.

ساختار سوم، وابستگی زیاد اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی است. در اقتصادی که ارز مورد نیاز کشور عمدتاً از طریق فروش نفت تأمین میشود، هر محدودیت در فروش نفت یا انتقال پول آن میتواند بازار ارز را تحت تأثیر مستقیم قرار دهد. تحریمهای یک دهه گذشته، چالشهای صادرات نفت، کاهش قدرت چانهزنی در بازار جهانی، محدودیتهای حملونقل و بیمه، همگی دسترسی ایران به ارز را دشوارتر کردهاند. در چنین شرایطی، حتی کاهش ۱۰ تا ۱۵ درصدی درآمدهای ارزی میتواند به سرعت در بازار ارز منعکس شود.
عامل ساختاری چهارم، رشد عظیم نقدینگی و پایه پولی است. نقدینگی ایران طی یک دهه بیش از ۷ برابر شده است. این رشد بیرویه در حالی رخ داده که رشد اقتصادی واقعی و تولید ملی به هیچ وجه متناسب با آن نبوده است. بنابراین حجم عظیمی از پول در اقتصاد وجود دارد که به دنبال مقصد و بازاری مناسب برای حفظ ارزش است. وقتی بازارهایی مثل مسکن، خودرو یا بورس در رکود قرار میگیرند، نقدینگی آزادشده به سمت بازار ارز سرازیر میشود. این ورود حتی اگر با حجم متوسط باشد، اثر بسیار زیادی بر قیمت دلار میگذارد؛ زیرا بازار ارز، بهخصوص بازار آزاد، عمق کافی ندارد.
پنجمین عامل ساختاری، سیاستهای ناپایدار ارزی است. ایران در دورههای مختلف سیاستهای کاملاً متفاوتی اتخاذ کرده است: تثبیت مصنوعی نرخ ارز، ارز چندنرخی، ارز ترجیحی، دلار ۴۲۰۰ تومانی، محدودیت خرید و فروش، ممنوعیت معامله آزاد، برخوردهای انتظامی و دهها سیاست کوتاهمدت دیگر. هیچیک از این سیاستها نتوانسته ساختار بازار ارز را اصلاح کند؛ بلکه در بسیاری موارد، زمینهساز رانت، قاچاق، فساد و شکلگیری بازارهای غیررسمی شده است.
نتیجه این ساختارها آن است که هر شوک کوچک—چه سیاسی و چه اقتصادی—میتواند اثر چندبرابری بر بازار ارز بگذارد. بنابراین جهش اخیر قیمت دلار را نمیتوان صرفاً نتیجه چند اتفاق کوتاهمدت دانست. این جهش حاصل برهمکنش ساختارهای مزمن و اخبار جدید است.
سیاستهای اقتصادی، کسری بودجه، نقش بانک مرکزی و نقدینگی
در کنار عوامل ساختاری، سیاستهای کوتاهمدت و میانمدت دولت و بانک مرکزی نیز در افزایش قیمت دلار نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. شاید بتوان گفت مهمترین عامل فوری و قابلمشاهده افزایش قیمت دلار، کسری بودجه بزرگ دولت است. کسری بودجه یعنی دولت درآمدهای کافی برای پوشش هزینههای خود ندارد و مجبور است از روشهایی مثل استقراض یا خلق پول هزینههایش را تأمین کند. در بسیاری از سالها، دولت بهطور مستقیم یا غیرمستقیم از بانک مرکزی استقراض کرده است. این استقراض باعث افزایش پایه پولی و رشد نقدینگی شده است.
رابطه میان کسری بودجه و قیمت دلار کاملاً روشن است:
حتی اگر بانک مرکزی بخواهد با سیاستهای ارزی، بازار را کنترل کند، وقتی حجم نقدینگی بالا و کسری بودجه گسترده باشد، ابزارهای کنترل ارزی چندان کارآیی ندارد. زیرا ریشه اصلی نوسانات ارز در جای دیگری قرار دارد. به همین دلیل است که بسیاری از کارشناسان معتقدند ثبات بازار ارز بدون اصلاح ساختار بودجه تقریباً غیرممکن است.
یکی دیگر از عوامل بسیار مهم، نرخ بهره و سیاستهای پولی بانک مرکزی است. در شرایطی که نرخ بهره واقعی در ایران منفی است—یعنی تورم از سود بانکی بیشتر است—مردم انگیزهای برای نگهداری سپرده بلندمدت در بانکها ندارند. خروج سپردهها و انتقال پول به بازارهای دارایی، از جمله دلار، بهطور مستقیم تقاضای ارز را افزایش میدهد. حتی تصمیمهای ناگهانی درباره نرخ سود نیز میتواند نوسان در بازار ارز ایجاد کند.

عامل مهم دیگر، مدیریت بازار ارز توسط بانک مرکزی است. در سالهای اخیر، بانک مرکزی تلاش کرده با ابزارهایی مثل بازار متشکل ارزی، عرضه حواله، کنترل نوسانات صرافیها و مدیریت بازارهای منطقهای، قیمت دلار را تثبیت کند. اما این اقدامات در دورههایی موفق بوده که:
- درآمدهای نفتی بالا بوده
- تورم کنترل شده
- انتظارات مثبت بوده
- تقاضای سفتهبازانه کم بوده
در دورههای پرتنش مثل ماههای اخیر، بانک مرکزی با چند محدودیت جدی روبهروست:
کمبود ارز کافی برای تزریق مؤثر، افزایش تقاضای احتیاطی، فعالیت گسترده بازارهای غیررسمی منطقهای مثل هرات و سلیمانیه، و افزایش شکاف میان قیمت رسمی و آزاد.
بازارهای منطقهای خود یکی از بازیگران اصلی افزایش قیمت دلار هستند. نرخ دلار در هرات و سلیمانیه گاهی زودتر از تهران تغییر میکند و بهعنوان سیگنال جدید عمل میکند. معاملهگران داخلی نیز بر اساس این بازارها تصمیم میگیرند و همین موضوع باعث میشود هر نوسان کوچک در بازارهای بیرونی، در داخل چند برابر شود.
نقش نقدینگی را نباید دستکم گرفت. نقدینگی مثل آب پشت سد است؛ اگر مسیرش بسته شود، راه دیگری پیدا میکند. بازار ارز در چنین شرایطی همیشه یکی از جذابترین مسیرها بوده است—چه برای سرمایهگذاران بزرگ و چه برای پساندازکنندگان کوچک. حجم معاملات روزانه در بازار آزاد شاید کوچک باشد، اما ورود سرمایههای جدید—even با حجم متوسط—میتواند اثر انفجاری داشته باشد. این همان اتفاقی است که در ماههای اخیر رخ داده است.
تحولات سیاسی، تحریمها، روابط خارجی و اثر مستقیم آنها بر قیمت دلار
اگرچه عوامل اقتصادی نقش اصلی را در روندهای بلندمدت قیمت دلار بازی میکنند، اما در کوتاهمدت، تحولات سیاسی و روابط خارجی معمولاً اثر پررنگتری بر نوسانات بازار ارز دارند. بازار ارز ایران بهطور تاریخی حساسیت بسیار بالایی نسبت به اخبار سیاسی دارد. حتی یک اظهارنظر از طرف مقامهای داخلی یا خارجی، یک خبر از مذاکرات هستهای، یا شایعهای درباره سطح تنشهای منطقهای میتواند جهت بازار را تغییر دهد.
در ماههای منتهی به آذر ۱۴۰۴، مجموعهای از اتفاقات سیاسی و منطقهای باعث شد انتظارات تورمی افزایش یابد و بازار ارز در مسیر صعودی قرار گیرد. نخستین عامل، وضعیت مبهم مذاکرات هستهای و توقف گفتوگوها بود. تجربه سالهای گذشته نشان داده که هر زمان چشمانداز توافق تقویت شده، قیمت دلار کاهش یافته یا حداقل در مسیر تثبیت قرار گرفته است؛ و هر زمان احتمال توافق کاهش یافته، قیمت دلار با سرعت واکنش نشان داده است. دلیل این موضوع روشن است: توافق هستهای میتواند مسیر ورود ارز به کشور را باز کند، هزینه تراکنشهای مالی را کاهش دهد، صادرات نفت را افزایش دهد و حتی فضای روانی مثبت ایجاد کند. فقدان چنین چشماندازی باعث شده بازار ارز به حالت احتیاطی برود و تقاضا بالا برود.
عامل دوم، تحریمهای مالی و بانکی است. در شرایطی که انتقال ارز به ایران دشوارتر میشود، هزینه نقلوانتقال افزایش مییابد و صادرکنندگان با چالش بازگشت ارز مواجه میشوند، فشار بر بازار داخلی ارز بیشتر میشود. بسیاری از شرکتهای صادراتی نمیتوانند با سرعت و سهولت گذشته ارز حاصل از صادرات را وارد کشور کنند. این موضوع شکاف زمانی و مقداری در عرضه ارز ایجاد میکند که در نهایت به افزایش قیمت دلار میانجامد.
عامل سوم، وضعیت ژئوپلیتیک منطقه است. در سالهای اخیر، تنشهای امنیتی و نظامی در منطقه خاورمیانه بارها بر بازار ارز ایران اثر گذاشتهاند. بازار ارز به سرعت نسبت به هرگونه احتمال گسترش درگیری، بسته شدن مسیرهای تجاری، اختلال در صادرات نفت یا ناامن شدن مسیرهای حملونقل واکنش نشان میدهد. حتی اگر این اتفاقات در عمل رخ ندهند، صرفاً افزایش احتمال وقوع آنها کافی است تا تقاضای احتیاطی افزایش یابد.
عامل چهارم، روابط اقتصادی و تجاری ایران با کشورهای همسایه است. بازارهای مرزی مثل هرات، سلیمانیه، دوبی و استانبول نقش مهمی در تعیین قیمت دلار دارند. این بازارها همزمان با ایران حرکت نمیکنند؛ بلکه تحت تأثیر سیاستها و شرایط اقتصادی کشورهای میزبان نیز قرار دارند. اگر در یکی از این کشورها محدودیتی در تجارت نقدی یا حوالهای ایجاد شود، اثر آن بلافاصله در بازار ایران منعکس میشود. بهطور مثال، تغییر قوانین مالی در افغانستان یا عراق میتواند جریان خروج و ورود دلار را متأثر کند و روند بازار داخل را تحت فشار قرار دهد.
عامل پنجم، انتظارات ناشی از انتخابات داخلی است. در دورههای انتخاباتی، معمولاً سطح پیشبینیپذیری اقتصاد کاهش مییابد. سیاستها تغییر میکنند، انتصابهای جدید رخ میدهند، بودجهها بازنویسی میشوند و تصمیمهای اقتصادی گاهی شکل انتخاباتی به خود میگیرد. همه اینها فضای ذهنی بازار را متلاطم میکند. فعالان اقتصادی نمیدانند سیاستهای ارزی، مالیاتی، بودجهای یا تجاری در آینده چه مسیری خواهد داشت. همین عدم قطعیت، خود عامل مهمی برای بالا رفتن قیمت دلار است.
مجموعه این عوامل باعث شد قبل از ورود به آذر ۱۴۰۴، سطح انتظارات تورمی بالاتر از قبل قرار گیرد. در چنین شرایطی، کوچکترین اتفاق میتواند مانند ماشهای عمل کرده و روند افزایشی قیمت دلار را تشدید کند. بازار ارز در ایران همیشه نسبت به اخبار سیاسی بیش از حد واکنش نشان داده است و اینبار نیز از این قاعده مستثنی نبود.
نقش انتظارات تورمی، رفتار مردم و آینده بازار دلار
جدا از عوامل ساختاری و سیاسی، یکی از مهمترین نیروهایی که روند قیمت دلار را تعیین میکند، انتظارات تورمی است. انتظارات تورمی یعنی پیشبینی مردم از آینده اقتصاد: آیا قیمتها بالا میرود؟ آیا ارزش پول کم میشود؟ آیا دلار همچنان افزایش خواهد یافت؟ این انتظارات، حتی اگر بر پایه تحلیل دقیق نباشد، میتواند رفتار جمعی ایجاد کند که خود به افزایش قیمت دلار منجر میشود.

در ماههای اخیر، انتظارات تورمی به دلایل مختلفی بالا رفت. بخشی از این انتظارات ناشی از تجربههای گذشته بود. مردم میدانند هر بار قیمت دلار به یک سطح جدید رسیده، بهندرت به سطح قبلی بازگشته است. این باور، هرچند تلخ، از دل تجربه سالها نوسان بیرون آمده است. وقتی مردم باور دارند که دلار دوباره گران میشود، رفتارشان تغییر میکند: از کارمندان و خانوادهها گرفته تا سرمایهگذاران بزرگ. این رفتار جمعی—که با هدف حفظ ارزش دارایی انجام میشود—بهسرعت تبدیل به فشار تقاضا میشود و قیمت دلار را بالا میبرد.
عامل مهم دیگر، بازدهی پایین یا منفی سایر بازارها بود. بازار مسکن در رکود، بازار خودرو در وضعیت نامطمئن، بورس در دورهای طولانی از بیاعتمادی، سود بانکی کمتر از تورم و بازارهای موازی مثل ارز دیجیتال تحت تأثیر محدودیتها بودند. در چنین شرایطی، دلار برای بسیاری از مردم به گزینهای ساده، قابلفهم، قابلنگهداری و نسبتاً کمریسک تبدیل شد. ورود بخشهایی از نقدینگی سرگردان به این بازار باعث افزایش قیمت دلار شد.
رفتار معاملهگران نیز نقش اساسی دارد. فضای مجازی، کانالهای سیگنالدهی، صفحات شبکههای اجتماعی و گروههای معاملاتی، میتوانند در شکلگیری موجهای احساسی نقش پررنگی داشته باشند. در بسیاری از موارد، معاملهگران با انتشار ناکامل یا گزینشی اطلاعات، جهت بازار را تغییر میدهند. سرعت گردش شایعات در شبکههای اجتماعی بسیار بالاست و همین موضوع باعث میشود بازار ارز بسیار سریعتر از گذشته نسبت به اخبار واکنش نشان دهد.
در کنار این عوامل، کاهش اعتماد عمومی به سیاستهای تثبیتکننده نیز نقش مهمی در افزایش قیمت دلار دارد. بسیاری از مردم باور دارند که کنترلهای کوتاهمدت و مقطعی نمیتواند قیمت دلار را برای مدت طولانی کنترل کند. همین باور باعث میشود هرگاه قیمت کمی کاهش پیدا میکند، افراد تصور کنند این کاهش کوتاهمدت است و دوباره روند صعودی آغاز میشود. بنابراین کاهشهای موقت کمتر اثر روانی میگذارند، اما افزایشهای کوچک اثر بیشتری دارند.
اما سؤال مهم این است: آیا این روند افزایشی ادامه پیدا میکند؟ آینده قیمت دلار چه میشود؟ باید گفت هیچ تحلیلی نمیتواند آینده را بهطور قطعی پیشبینی کند، اما با توجه به مجموعه عوامل اقتصادی، سیاسی و انتظاری، چند سناریو قابل تصور است.
سناریوی اول، تثبیت نسبی قیمت دلار در یک بازه مشخص است. در این سناریو، دولت با افزایش عرضه ارز، مدیریت بهتر حوالهها، کنترل تقاضا و بهبود روابط خارجی، قیمت دلار را در یک محدوده نسبتاً ثابت نگه میدارد. این سناریو در صورتی محقق میشود که: درآمدهای صادراتی افزایش یابد، نرخ سود واقعی بهبود پیدا کند، سیاستهای بودجهای منضبطتر شود و فضای روانی آرامتر باشد.
سناریوی دوم، افزایش تدریجی قیمت دلار است. در این سناریو، اگر کسری بودجه ادامه یابد و فشارهای ساختاری بر اقتصاد باقی بماند، حتی بدون شوک سیاسی، قیمت دلار مسیر صعودی آرام اما مداوم را خواهد داشت. این روند همان چیزی است که در بسیاری از سالها مشاهده شده است.

سناریوی سوم، جهش دوباره قیمت دلار در صورت بروز شوک سیاسی یا اقتصادی است. هرگونه تشدید تحریم، تنش منطقهای، بحران سیاسی یا افزایش ناگهانی کسری بودجه میتواند قیمت دلار را بار دیگر جهشی کند. این سناریو هر چند قطعی نیست، اما ریسک آن همیشه وجود دارد.
در مجموع، آینده قیمت دلار به ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی بستگی دارد. اصلاح ساختار بودجه، کنترل نقدینگی، افزایش شفافیت اقتصادی، بهبود روابط خارجی و تقویت اعتماد عمومی میتواند زمینهساز ثبات پایدارتر باشد. اما تا زمانی که این اصلاحات انجام نشود، بازار ارز همچنان نوسانپذیر باقی خواهد ماند.
یک ترکیب پیچیده برای افزایش قیمت دلار
افزایش قیمت دلار در ایران یک رویداد تکعاملی نیست. این پدیده حاصل ترکیب پیچیدهای از عوامل ساختاری، اقتصادی، سیاسی و روانی است. جهش اخیر قیمت دلار—که باعث عبور نرخ از مرز ۱۲۲ هزار تومان در میانه آذر شد—نتیجه برهمکنش چند روند مهم بود: کسری بودجه شدید، رشد پایه پولی، محدودیتهای ارزی، تحولات سیاسی، کاهش انتظارات مثبت و رفتار جمعی مردم. تا زمانی که اصلاحات اساسی در ساختار اقتصاد انجام نشود، جهشهای ارزی در ایران ادامهدار خواهد بود. دلار فقط یک ارز نیست؛ یک شاخص است. شاخصی که سلامت اقتصاد، اعتماد عمومی و آینده کشور را بازتاب میدهد.



